سال هاست که شعرگفتاری در حال بحران بسر می برد اما هنوز هم هستند عاشقان شعر خوب که از جان برای کلمات ناب مایه می گذارند و با مجموعه آثارشان شعر را ابزاری برای انسان معاصر می سازند.
فاطمه ملک زاده (پژواک) از آن دست شاعران خوب خطه ی شمال ایران است . متولد شهرستان رامسر، نزدیک به 16سال است مسئولیت کانون شعر و ادب شالیزار کتالم را بر عهده دارد. وی توانسته در کنار پرورش نسل جدید ، 9 مجموعه شعر به نام های:
1- روزحادثه
2- ماه پیشانی
3- کولیان کنار جاده می میرند
4- یکی با شعرهایم الک دولک بازی می کند
5- عشق در قهوه خانه ها می رقصد
6- مرگ منتظرست کفش هایم را بپوشم
7- دنیا را پا برهنه دویده ام
8- به آتش بازی تاریکی بیا
9- چراغ خاموش کلمات
و به همراه پنج لوح فشرده به نام های :
1- سونات سنگ ها
2- دیالوگ ها ناتمام
3- چشمان آبی نفتی
4- ماه در قنوت دستانم
5- جامانده
روانه بازار نموده وهمچنین چاپ و انتشار دو گاهنامه ی ادبی روشنا را نیز در کارنامه ی هنری خود دارد. اگر نگاهی اجمالی به آثار این شاعره ی مردمی داشته باشیم ، به دور از اصرار و تکرار و فرهنگ وارداتی كه امروزه رواج دارد به كار خود مي پردازد و آنچه که وی را نزد شعر دوستان محبوب ساخته واژه گانی ست که برخاسته ازدل وی بوده که سال ها در کنار مردم با آن زندگی کرده و با هیچ چشمداشتی ، سخاوتمندانه در قاب گرفته و بی کم و کاست تکیه بر همان انسانی که در پیرامون وی زیسته اند هدیه داده است . البته در آینده در خصوص این شاعره ی نام آشنا بیشتر خواهیم گفت ونوشت. این بار تنهاخوانندگان فهیم مان را به خواندن شعر کوتاهی از وی دعوت می کنیم :
ماهنامه ی علوم انساني (تاريخ)سال دوازدهم، شماره 61-62، فروردين و ارديبهشت 1395
در134 صفحه به مدیرمسئولی دکتر محمدعلی فائق و سردبیری استاد هوشنگ عباسی منتشر شد.
این شماره ی ره آورد گیل نیز همانند شماره گان گذشته اش با مقالات متنوع در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است که با قلم پژوهشگران و هنرمندانی چون اسدالله عمادی ؛محمود نیکویه ، دکتر فریدون شایسته ، دکتر دژآباد، محمد بشرا، محسن آریاپاد ، عباس لایق ، هوشنگ عباسی ، مهدی رضا زاده ، رحیم چراغی ، ، فتاح پادیاب ، محمد تقی مرتاض هجری ، سروش گیلانی ، عباس رسولی املشی و... آذین بسته شده است .
در بخش تاریخ این شماره ی ره آورد گیل مقاله ی«نقش آقاجان بيگ شفتي در جنبش دهقاني گيلان» به قلم حقیر نیزبه چاپ رسیده که دراختیار خوانندگان فهیم مان قرار می گیرد:
نقش آقاجان بیگ شفتی در جنبش دهقانی گیلان
«اقوام دیرپا و پر پیشنه ی گیلک و تالش در گذرگاه های تاریخی ، پیوندهای مشترکی با هم داشته اند. این پیوند های مشترک که موجب پیدایش کارنامه ی غرور انگیز و ستایش آمیزی بوده است متأسفانه به علت حاکمیت تاریخ نگاری های آنا کورنیک (نامنظم) و یا آمیخته با نگاه های اغراض آمیز ، تعصبات و تصورهای پیش ساخته ،این کارنامهبه طور شاید و باید در معرض آگاهی و قضاوت خوانندگان آثار تاریخی رسانده نشده است»1
انقلاب مشروطه تا نهضت جنگل ، و از فروپاشی جنگلتا به تاریخ نهضت آزادیخواهی ـ دهه ی بیست ، یکی از سخت ترین و دشوارترین سال های جنبش دهقانی گیلان نام نهاده شده است. جنبشی که از جور ستم نظام اربابـ رعیتی به تنگ آمدهونابرابری هایی که به واسطه ی ایادی وابسته به حاکمان قدرت مرکزی اِعمال می شد،امان دهقانان را بریده بود که موجب طغیان آنان گردید.
دکتر منوچهر ستوده را پدر جغرافیای تاریخی نام نهاده اند و بحق هم برازنده ی نام آن زنده یاد می باشد.اما در کنار امثال دکتر ستوده ها ، پژوهشگرانی در جغرافیای تاریخی معاصر حضور دارند که سایه ی قلم و پژوهش شان ، به وسعت کار ستوده نباشد ـ کمتر هم نیست.
اگر اندک سرچی در فضای اینترنت داشته باشیم ـ و یا آنهایی که در ارتباط با پژوهش تاریخی کنکاش می کنند ، نام استاد نصرالله پورمحمدی املشی آنقدر بزرگ و وسیع است که زیبنده ی نام وی می باشد و قلم و دانش اش با جراید معتبر پژوهشی کشور و خارج از کشور عجین شده است و همچنین همایش هایی که در این یک دهه ، چه در استان ها و چه در خارج از کشوربرگزار شده که آخرین آن شرکت در همایش کشور هند بود.
یا آنهایی که در ارتباط با پژوهش نهضت جنگل ، دستی از دور بر آتش دارند باید بخاطر بسپارند ، آذر ماه سال گذشته همایشی در دانشگاه گیلان برگزار می گردد و یکی از مهمانان دعوت شده ی همان همایش ،با کمال شگفتی و ناباوری با واژه های تمسخر آمیز هویت گیلان و گیلانی را در سخنرانی اش به زیر سؤال می برد.
با اینکه سخنرانی استاد املشی قبل از سخنرانی شخص مورد نظر صورت پذیرفته بود ، بلافاصله مجددن تریبون را در دست گرفته و با همان دانش مطالعاتی که آن سخنران ابزار کارش قرار داده بود، با ادله های تاریخی و بجا و اسناد معتبر، آنچنان از هویت و شجاعت مبارزین گیلان به دفاع بر می خیزد که تحسین همه را بر انگیخت. اما دریغ از چند سطر خبر در همان مجلات پژوهشی مرکز رشتی که به اصطلاح ادعای «گیلان شناسی» را دارند و در طول این سال ها با پژوهش های سطحی و محفلی ، آنچه که برای شان اهمیت داشته تنها همان شهر رشت بوده و نه گیلانی که پژوهشگران برجسته اش خارج از مدار آن هستند.
آیا تاکنون شده از استاد املشی دعوت نمایند و از وجود مبارک وی و قلمش در راه گیلان بهره بگیرند ؟ از هر بقال و کاسب کاری که دو پسوند گیلانی را با خود دارند به نام «گیلان شناسی» به گفتگو نشسته اند دریغ از معرفی کارنامه ی درخشان دکتر پورمحمدی املشی که از مجله ی تخصصی تاریخ جغرافیا گرفته تا میز گردهایی که اکثرن تخصصی و با برجسته گان تاریخ معاصر صورت پذیرفته است ،چرا با فقر انعکاس خبر فرهنگی در گیلان مواجه می گردد؟
یا در خود استان قزوین و در بخش تات شناسی ـ گویش تاتی را دکتر املشی به جهانیان معرفی نموده است و اکثر نوشته های پژوهشی وی در ارتباط با گویش تاتی در کشورهای جهان به زبان های مختلف ترجمه شده است و می بایست در خود استان قزوین از وی تجلیل می شد.براستی ما را چه شده است ؟
جهانی که خلاصه شده است به تلگرام و اینستاگرام و... و همه ی مردم را در گیر بازی های روزمره خود کرده است و این سرگرمی هایی که همان مردم نیز نمی دانند چیست که همانند ابزار ماشین الات صنعتی از انسان بهره می برند ،که مطالعات پژوهشی مان خصوصن نهضت پژوهشی جغرافیای تاریخی که امروز اینگونه در استان گیلان غریب واقع شده است و ما تنها بخش اندکی از کارنامه ی درخشان این عزیز نام آور را با کمال پوزش حتا پسوند املشی اش را حذف نمودیم تا وی را در کلیت به تمام معنا به ایران معرفی نماییم و نه با اقلیمی از آن. چرا که خود استاد نیز بر این باورند اگر املشی هست ، در کنارش از قدیم الایان واژه ی کُهن رانکوه را نیز شرق گیلانی ها با خود به همراه داشته اند. که استاد بارها با فروتنی خاص خود عنوان داشته که ایران فراتر از اقلیم و منطقه و ناحیه است . اگر عشقی به اقلیم خود دارد آنرادر بسط دادن به کشور و دیگر استان هایی که اگر به دقت به رگه هایی از مقالات وی رجوع شود به راحتی می توان دریافت که عشق به گیلان اش نیز برجسته تر از عشقی است که گیلان شناسان مرکز رشت مدعی آن هستند . مقالاتی که خلاء هایش در نهضت پژوهشی احساس می شود و هر یک از آن می تواند گره گشای خیلی از نیازهای به روز پژوهشگران بوده باشد و ما تنها به عناوین آن اکتفا نموده و در بین آنها مقاله ی «تات نشین جنوب قزوین به گزارش سفرنامه ها» را انتخاب نموده که خوانندگان فهیم می توانند آن را در اینجا مطالعه نمایید.
عنوان مقاله: عوامل مؤثر در تجارت خارجی خراسان عصر پهلوی اول
عنوان مقاله: نقش تحولات سیاسی در اوضاع تجاری خراسان در دو سدۀ نخست اسلامی
عنوان مقاله: شکل گیری و عملکرد منصب دیوان بیگی در دورۀ صفویه
عنوان مقاله: عملکرد و پیامد حاکمیت گرجیان در قندهار (از واگرایی قندهار تا سقوط صفویه)
عنوان مقاله: کاربرد تاریخی فرامین شاهان صفوی در باب ارامنه
عنوان مقاله: بررسی و تحلیل مبانی فکری و اعتقادی جنبش صفویه با تکیه بر طریقت های آسیای صغیر
عنوان مقاله: دیدگاه سیاسی- اجتماعی خیرالکلام، اولین روزنامه گیلان
عنوان مقاله: اوضاع اجتماعی و اقتصادی تبریز عصر صفوی
عنوان مقاله: بررسى نقش قبایل کُرد در دوره حکمرانى شاه طهماسب اول
عنوان مقاله: اهمیت دفترخانه عصر صفوی و فرجام دفاتردیوانی (1135-907 هـ. ق. /1722-1502 م)
عنوان مقاله: نقش عوامل طبیعی در توسعه و رکود قزوین در دوران صفویه
عنوان مقاله: تاملی در کتاب اسناد پادریان کرملی ، بازمانده از عصر شاه عباس صفوی
عنوان مقاله: شیخ ابراهیم صفوی مرشدی گمنام
عنوان مقاله: تأملی در کتاب اسناد پادریان کرملی، بازمانده از عصر شاه عباس صفوی
عنوان مقاله: مناطق تات نشین جنوب قزوین به گزارش سفرنامه ها
عنوان مقاله: مناسبات ایران و روسیه در قرن نوزدهم
عنوان مقاله: نگرشی جامعه شناختی به جنبش های روستایی گیلان در عصر مشروطه
عنوان مقاله :علل قیام گیلانیان در عصر صفوی
عنوان مقاله :بازتاب آمدن همایون پادشاه به دربار شاه طهماسب در تواریخ عصر صفوی
عنوان مقاله :مطالعه بازتاب اخبار مجاهدین تبریز در روزنامه های گیلان
عنوان مقاله :جنبش جنگل و ترکان عثمانی
عنوان مقاله :تاملی در تاریخ و فرهنگ عصر خیام و زبان جهانی او
عنوان مقاله :مناسبات تاریخی ایران و کرواسی
عنوان مقاله :مطالعه و بررسی زندگی و افکار امام محمد غزالی
عنوان مقاله :جایگاه و نقش وزارت در عصر زندیه
عنوان مقاله :جایگاه بالکان در روابط ایران و اروپا با تمرکز بر روابط اقتصادی
عنوان مقاله :مروری برفعالیت های فکری و فرهنگی میرزا حسین کسمائی
عنوان مقاله :فارسی نویسی غزالی و ضرورت های فرهنگی و اجتماعی آن
عنوان مقاله :مناسبات خاندان اردلان شناسی با خاندان صفویه
عنوان مقاله :پیامدهای فرهنگی پایتخت شدن قزوین با تاکید بر گویش قزوینی
به نام خدايي كه مغز آدمي را با آن همه عظمت پيچيدگي آفريده و در لابه لاي آن نعمت انديشه را به امانت گذاشت و پيشاني انسان را چون قله اي بر كوه پيكرمان از گنج تفكر انباشت.
چندگاهي است مجموعه شعر (ياسه) سروده هاي شاعر ارج مند آقاي سيامك يحيي زاده را كه به زبان مادري است ؛ مي خوانم . گرچه شناگر ماهري نيستم اما از عمق به سطح و از سطح به عمق در جست و جوي معنا شنا مي كنم .
در مرور گذرا و در خوانش ژرف كتاب ياد شده اهدافي كلي و جزئي مد نظرم بود . در اهداف كلي مضامين سروده هاي سپيد و آزاد را در برگيرنده ي موارد زير يافته ام :
1- نگاه طبيعت گراي شاعر كه بر گرفته از زادو بوم او ـ گيلان سرشار از زيبايي است. او نگاه ناتوراليستي خود را در بهره برداري از عناصر طبيعت و شاخصه هاي متناقض فصل ها پيوند مي زند .
2- ديدگاه اومانيستي و انسان محوري شاعر كه آرزوها و ناكامي هاي انساني را از زبان همه ي مردم سرزمين اش فرياد مي زند و دلشوره ها را پژواك مي كشد ـ و تنهايي را به فرياد و عشق را به تكراري شيرين در گستره ي دل و جان .
3- نماد گرايي و نگرش هاي سمبوليك شاعركه درمعاني تمثيلي بيان مي شود و به شعرش جامه ي كمال و پختگي مي پوشاند.
منوچهر ستوده جغرافي دان بزرگ و پژوهشگر خستگي ناپذير از پيش مان رفت . وي در 28تير1292 در محله اي از تهران بنامعودلاجانمتولد شد و بعد از معلمي به پژوهشگري تاريخ و جغرافيا روي آورد و براي كشور كتاب هاي بيشماري نوشت . كتاب هايي به تاريخ و مونوگرافي هريك از شهرها و استان هاي كشور اختصاص داشت . از جمله ي آن در استان گيلان كه فرهنگ گيلكي وي با مقدمه استاد پورداوود از برجسته ترين آنهاست و يا از آستارا تا استرآباد كه درخشان ترين يادگارهاي وي مي باشد.
استاد ستوده بيش از 52 كتاب در ارتباط با تاريخ و جغرافيا براي كشورمان نوشت و نزديك به سيصد مقاله از وي به يادگار مانده است . همانگونه كه در خبرها آمده وي در ساعت 11شب جمعه 20فروردين ماه به علت عفونت ريه در سن 103 سالگي در بيمارستان چالوس در گذشت و در سلمان شهر (متل قو)در كنار دوست ديرين خود زنده ياد صادق كيا رئيس سابق فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي به خاك سپرده شد. ياد و نامش گرامي باد.
لیلاکوه تا یک دهه پیش طبیعت بکری داشت؛ آشنای کوهنوردان و محلی هایی که باغهای چای آنها در سینه کش کوه بود. چند کارخانه چای در این مسیر فرسوده شده اند و برخی دیگر هنوز به خشک کردن چای مشغولند.چند سالی است مسیر لیلاکوه تا مناطق «ملاط و پرشکوه» منطقه توریستی و تفریحی شده است. روزگاریفقط ماشین های سنگین دیزلی به روستاهای بالای کوه می رفتند تا چای های چیده شده را به کارخانه بیاورند. اما حالا گردشگران می توانند دل جنگل را بشکافند و تا بالاترین نقطه کوه و کم جمعیت ترین روستاهای تولید کننده چای هم بروند.
زندگی زنان لیلاکوه
برای رفتن به این منطقه باید مسیر دانشگاه پیام نور لنگرود ( فرمانداری سابق) را به سمت جنوب یعنی کوه های لیلاکوهبرویم.ابتدایمسیر تا پای کوه پر است از قلیانسراهایی که مشتریانش جوانان هستند. از خود روستای لیلاکوه تادوازده امامزادگان ملاط دود هیزم با عطر نان خرفه و خمیر شیرین آن كه در گویش شرق به آن نان «خُرفه و بِپختَه لاسِئه نون» می گویند،وسوسه ات می کند.
سرتا سر مسیر زنان محلی دکه ای ساخته اند از چوب؛ تشت خمیری و تخته و وردنه ای کنار دستشان و سفالی بر آتش، نان محلی می پزند؛ به چه سرعت وچه مهارتی.غالب این زنان که سختی برای کسب معاش را تجربه کردهاند، بهجای شِکوه از برگ چایی کههر سال در انبارها پوسیده میشود، روزیِ دیگری جسته اند؛ پخت نان های سنتی گیلان برای مسافران.
«صدیقه شهریاری» 68 سال دارد. با اینکه عصر پنجشنبه است اما دخلش هنوز خالی است. به آتش زیر سفال خیره شده و خاطرات جوانی اش را مرور می کند. زمانی که باغ های چای هنوز رونق داشت. آفتاب نزده، بالای کوه بود میان چای های نورسته. اما با گیس سفیدش و با 8 اولادی که بزرگ کرده، دود هیزم سوی چشمانش را می برد.
4 سال است دکه نانوایی او ابتدای لیلاکوه بنا شده است. دوربین عکاسی را که می بیند، می گوید: بیَه جرُ . بیَه تازه نون تَرَ هَدَم. اَمی پیرَ بُیم. یه روز تی مُثُون چی جوان بُیم. (بیا بالا،بیا به تو نان تازه بدهم. ما پیر شده ایم. یك روزی مانند تو جوان بودیم.)
شماره هاي 46و47 /پياپي 59و60 بهمن و اسفند 94ماهنامه ي ره آورد گيل منتشر شد. اين شماره ي نشريه كه به «ويژه طبيعت و محيط زيست گيلان» اختصاص دارد با مقالات و اشعار نام آوران گيلاني و كشوري همراه با ديگرآثارنوروزي ، در اختيار علاقه مندان قرار گرفته است . مقاله اي نيز از گيلان شناس و شاعر تالش ـ جمشيد شمسي پور خشتاوني در آن به چاپ رسيده است كه در زاويه ي ديگر ، همانند مقاله ي «ايلميلي تنهاي پر هياهو» كه در ويژه ي نوروزي مجله تخصصي «آواي املش» به چاپ رسيده بود ـ در اين شماره ي ره آورد گيل تحت نام «ايلميلي و همنواي با نشانه ها» به اين شعر پرداخت داده شده استكه شعر مورد نظر هماهنگي با بهار و طبيعت را به همراه دارد.
اما شعري كه در پايين تقديم خوانندگان فهيم شده است در همين شماره ماهنامه ره آورد گيل نيز به چاپ رسيده از تازه ترين سروده هاي دكتر رضاترنيان شاعرخوب و معاصر گيلان مان است كه باهم مي خوانيم :
برداشتی آزاد از ضمیمه ی نوروزی روزنامهی اعتماد و یادداشت حاتمی کیا با این تیتر:
«هر سعیدی، عسگر نیست. هر سعیدی، امامی نیست. میتواند سعید حجاریان نیز باشد»
تیتری که در بالا مشاهده میشود برگرفته از یاد داشتهای سالهای دور (10فروردین 79) کارگردان محبوب و دوستداشتنی کشورعزیزمان ـ ابراهیم حاتمی کیاست ، که در خصوص ترور «سعید حجاریان» نوشته و بلافاصله دریکی از جراید آن زمان به چاپ میرسد . بهتازه گی هم «به گزارش ایسنا کانال تلگرامی حاتمی کیا به بهانه سالروز [آن روزها]، این یادداشت را بازنشر کرده است».لابد خواهید پرسید که این موضوع چه ربطی بهویژه نامه نوروزی روزنامهی اعتماد و... دارد؟
اگر خوب به یادداشت آن زمان حاتمی کیا که در شبکهی اجتماعی نیز قابلدسترسی است توجه شود در مقایسه با ویژههای نوروزی ازجمله ویژهی روزنامهی اعتماد ـ واژه گان پیام خوبی از زمانه را میرساند تا بارها با اشتباهات مکرر به سرمنزل اول برگردیم . نمیدانیم با خود چه میکنیم و به این دلخوش نمودهایم که برفرض «رادیوBBC» و شبکههای ماهوارهای ویژهها ، نوشتهها و پیش تولیداتمان را تبلیغ نماید! یا قدرت را از جناح رقیب پس گرفته و 8 سال با واژه گان بازی کنیم که هشت سال بعد ، خدا میداند آیا زمان به همین روال خواهد چرخید یا نه؟
سال 94 هم رفت . سخت و غمگین و اندکی دلگیر رفت.انگار همین دیروز بود و لحظه های قبل که نازنین های بالای درعکس در کنار مان بودند و بنام نوروز به همه ی رفیقان شاد باش می گفتند .بقول سیمین دانشور ناغافل سرمان را کلاه گذاشتند و رفتند .
خوب به عکس افشین پرتو نگاه کنید ـ نازنین مردی که همه ی هم و غم اش گیلان بود و تاریخ گیلان . به لبخند دکتر عنایت الله رحیمیان بنگرید! ، قلب نازنین اش برای مردم می تپید . آزاده مردی که قبل از انقلاب در همین منطقه ما ـ درهشتپر تالش رئیس بیمارستان بود . دست خیلی ها را گرفت بی آنکه کسی بداند!به کسان زیادی یاری رساند بی آنکه در شیپور بدمد!. مخصوصن به آنهایی که سر پرشوری در مبارزه داشتند . اما قوم تالش نشریه ای نداشت تا با وی گفتگو شود وآن اندوخته های گذشته اش که به تالش مرتبط بود ثبت و ضبط گردد . اما تا دلتان بخواهد از خوانین نوشته شد و... که بگذریم.
محمدقلی صدر اشکوری را به یاد بیاوریم که اگر یک هفته تماسش با «خشتاونی» دیر می شد بلافاصله با حقیر تماس می گرفت و با لبخندهای پدرانه اش واژه های محبت را بر دل مان می کاشت.که خاطره اش درویژه ی مجله ی تخصصی گیلان شناسی شرق گیلان آوای املش(ویژه نوروز تازه منتشر شده) به قلم گیلان شناس و شاعر تالش جمشید شمسی پورخشتاونی مفصلن آمده است .
هما روستا هنرمند برجسته ی کشورمان را که از پدر و مادرگیلک زبان پا به این عرصه گذاشت ـ وقتی در تشییع اش مادر رنجور وی (در رسانه ملی هم پخش شد) ندا سر داد که دخترم امشب در کنار حمیدجانم خواهد بود (منظورمرحوم حمید سمندریان می باشد) امشب حمیدم تنها نیست و...که با مویه های وی سنگ به ناله درآمد وخلاصه اینکه سال 94 سال خوب و خوشی نبود و...
با نبود عزیزان مان اگرچه سخت است ، سالی نو را پیش رود داریم ، باز به این امید زمان را تجربه کنیم!و... ،لبخند را نوید می دهیم و با نثار فاتحه ای به روح عزیزان ازدست رفته ـ سال جدید را آغاز می کنیم . هم وطنان عیدتان مبارک!
نوروز در کشورهای همسایه
نسرین ظهیری
در آن هنگام که امکان غلبه بر قوای طبیعت محدودتر بود . در بخش هایی از زمین بخصوص در مناطق آسیایی ، زمستان فعالیت های انسان را محدود می کرد. اما باپایان یافتن زمستان از حجم ابرها کاسته می شد و گوسفندان زادو ولد می کردند . سبزه و گل می رست ودر طبیعت نشاط آغاز می شد .ناگاه آدمی لب به خنده می گشود و به شادمانی می نشست. به کشورهای مختلف سفر می کنیم تا چگونگی این شادمانی را در یابیم .
قرقیزستان
عید نوروز در قرقیزستان تنها یک روز، آنهم در روز بیست و یکم مارس برگزار می شود . این روز در سال هایی که اسفند ماه سی روز است یا روز اول فروردین ماه سال بعد مصادف می شود و در سال هایی که اسفند ماه بیست و نه روز است با روز دوم فروردین سال بعد مطابق خواهد بود.قریب به هفتاد سال حاکمیت نظام کمونیستی شوروی سابق بر این جمهوری ـ این عید و مراسم مربوط به آن را منسوخ و فراموش شده نشان می داد. اما از سال 1991 میلادی که قرقیزستان مانند دیگر جمهوری ها به استقلال رسید ، این مراسم هر سال با شکوهتر از سال های قبل برگزار می شود.در قرقیزستان ساعت و لحظه تحویل سال وجود ندارد. سفره هفت سین رسم نیست و دید و بازدید و پذیرایی با آجیل و شیرینی نیز زیاد مرسوم نیست . عید نوروز از نخستین لحظه بامداد بیست و یکم مارس شروع می شود و تا غروب همان روز ادامه دارد. مراسم جشن این روز در شهرها از سوی دولت تدارک دیده می شود و در روستاها بزرگان و ریش سفیدان در برگزاری آن دخالت دارند.اکثر خانواده های قرقیزی در شهرها و تمامی خانواده های قرقیزی در روستاها از ساعات اولیه صبح روز عید از خانه هایشان خارج می شوند و در مکان هایی قبلاً در نظر گرفته شده جمع می شوند .