آمار مطالب

کل مطالب : 297
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 66
باردید دیروز : 1149
بازدید هفته : 1215
بازدید ماه : 1225
بازدید سال : 6602
بازدید کلی : 395707

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای وزمتر و آدرس golgaz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 1149
بازدید هفته : 1215
بازدید ماه : 1225
بازدید کل : 395707
تعداد مطالب : 297
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


if (hr==23) document.write("شب بخير") Untitled Document
دریافت کد خوش آمدگویی

<-PollName->

<-PollItems->


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1396
نظرات

کدام فرزند انقلاب با دوماه زندان رفتن بلعیده شد؟!

بخش اول

علی عبدلی در سایت اش (تالشان) آدرس تلگرامش را به خواننده گانش ارجاع داده است . بعد از گشودن ، با مطالب گوناگونانی مواجه شدم .یکی از آن که بیشتر جلب توجه می کرد جمله ای بود که در پایان یکی از نوشته هایش آورده بود «انقلاب فرزندان خود را می بلعد» بسیار شگفت انگیز بود. از این منظر که آقای عبدلی از کی فرزند انقلاب شده ما بی خبریم؟! اینکه با کمتر از دو ماه زندان رفتن وشدیدترین شکنجه شدن و سریع آزاد شدن(!) آنهم توسط ساواک؟؟!! که بسیار جای تأمل دارد. جا دارد عین نوشتار تلگرامی وی آورده بعد به تحلیل آن پرداخته شود.که به خود این نوشته در دو بخش مجزا پرداخت داده می شود .بخش اول فرزند انقلابی بودنش و بخش دوم رابطه ایشان و مسرور ماسالی.

***

«در سال 56 سازمان حفاظت آثارباستانی ( میراث فرهنگی کنونی) برای اداره خود در شهرستان تالش ، در ماسال ساختمانی ساخت و علی عبدلی به عنوان مسئول آن اداره به اتفاق همکارانش از رضوانشهر به ماسال نقل مکان کرد . در آن شهر نیز دو شاعر و دبیر هنرمند با نام های فرامرز مسرور و اردشیر عابدی زندگی می کردند که عبدلی آنان را می شناخت . از این رو در همان روزهای نخست اقامت در ماسال، به دیدار آنان رفت و آن دو نیز مانند خادمی و عباسی رضوانشهر ، در استقبال از دوست هنرمند تازه از راه رسیده شان، شب شعری برگزارکردند ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 312
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396
نظرات

یادگاری نوشتن بر دیوار گارنیک آساطوریان

نقدی بر « بررسی تدریس زبان مادری»

بخش سوم و پایانی

 

درپاراگراف اول سخنرانی ، شما را ارجاع می دهم به گفتگوی دکتر سیروس شمیسا که در شماره 32 گیله وا صص 11و12 درج شده که مصاحبه کننده مجله ی شما سؤالش این بود:«موقعیت کنونی ادبیات گیلکی زبان را گونه می بینی؟»

که دکتر شمیسا پاسخ داده بود:« مقصودتان را از «ادبیات گیلکی» نمی فهمم ، اگر مراد شما شعر و داستان هایی است که سال های اخیر به زبان گیلکی و خط فارسی[!] در جراید گیلان به طبع رسیده است ، زیاد در جریان نیستم .گیلکی را به خط فارسی خواندن همانقدر برای من عذاب آور است که شنیدن ترانه ها و آوازهای گیلکی روحبخش است!...اما اگر غرض این است که گیلکی زبانی است در مقابل زبان فارسی و باید در مدرسه و اداره گیلکی حرف زد من موافق نیستم .این نوعی ناسیونالیسم افراطی و آبکی است که متأسفانه در برخی از ایالات دیگر ایران هم زمانی باب شده بودو به هر حال خود آگاهانه یا ناخودآگاهانه با مسایل سیاسی که مجموعاً به نفع ایران و ایرانی نیست ارتباط پیدا می کند.»

تعداد بازدید از این مطلب: 689
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : شنبه 2 ارديبهشت 1396
نظرات

قمر انديشه‌ی ايراني در عقرب سنت

دكتر علي تسليمي

عضو هيات علمي گروه ادبيات دانشگاه گيلان

ادبيات ايران در هزاره‌ی آهوي كوهي، تاريخ واقعي نداشت. هرگاه شاعري چون خيام يا فردوسي خواسته است ادبيات ايران را دگرگون كند، جامعه‌ی بي‌تاريخ ايراني او را به واپس مي‌رانده است. كساني هستند كه سيزيف‌گونه، سنگ ادبيات ايران را به سوي قله برده، اما به اوج نرسيده بازگشته‌اند. دو تن در ايران معاصر، ادبيات را به قله رسانده ولي باز هم كم‌و‌بیش در كنار گفتمان غالب سنتي محكوم شده‌اند؛ هدايت در «پيام كافكا»، «بوف كور» و آثار ديگر از روشنگري، آزادي، دموكراسي، جهاني شدن (از گونه شرق و غرب‌شناسي) و صنعتي شدن كه از ويژگي‌هاي تاريخي شدن و گذر از بي‌تاريخي و ماقبل تاريخي است، استقبال كرده و نيما در «ارزش احساسات» و آثار ديگر از جمله اشعارش از همين ويژگي‌ها پشتيباني كرده است. اين دو، هر يك، در اندازه‌هاي خود از ماقبل تاريخ ادبيات سنتي گذر كرده و جهان‌هاي تازه‌يي را به روي ما گشوده‌اند. (در كتابي كه به نام «پيام هدايت» و « نظريه شرق و غرب‌شناسي» در دست چاپ دارم، اين سخن را گفته‌ام و به نيما اشاره‌هايي كرده‌ام.)

تعداد بازدید از این مطلب: 367
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : یک شنبه 20 فروردين 1396
نظرات

 

یادگاری نوشتن بر دیوار گارنیک آساطوریان

 

نقدی بر « بررسی تدریس زبان مادری»


بخش دوم

تعجب بنده از شما این است که همین آساطوریان در شبی که برایش تجلیل گرفته بودید گفته بود: «لهجه‌ها و فرهنگ‌های مختلف ایرانی دارای یگانگی تاریخی هستند و ریشه‌های مشترک دارند و پیوند خاص میان فرهنگ‌ها و زبان‌های بومی ایران قابل تأمل است. او اشاره کرد که در پی تحولات اجتماعی و فرهنگی اخیر در ایران از اقلیت فارس نام برده می‌شود در صورتی که این امر صحیح نیست»

جناب استاد جکتاجی و جناب استاد عباسی؛ اگرامروز واقعن دغدغه ی  تدریس زبان مادری را در سر دارید آن را باید ستود .اما استادان من با کدام محوریت ؟ با کدام تئوری هایی که بتوان بر اساس آن اساسنامه ای تدوین کرد؟ اگر قرار است آساطوریان نسخه بدلی دیگران را برای «تدریس زبان مادری» در گیلان به نوعی دیگر تجویز کند که فاتحه ی همین نصف و نیمچه زبان مان را نیز باید بخوانیم !

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 395
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1396
نظرات

ادوارد براون، پروفسور، پزشک، ادیب یا جاسوس استعمار

(سید حبیب‌الله تدینی)

 

گاهی انسان با موجوداتی مواجه می‌شود که متحیر می‌ماند چه نامی بر آن‌ها بگذارد. «ادوارد براون»محصول سازمان جاسوسی انگلستان نیز از این افراد است. او را پروفسور ادوارد براون می‌نامند در حالی ‌که دانش ‌‏آموخته‌ی‌ رشته‌ی ‏پزشکی است ولی در طول عمر خود نه بیماری مداوا نموده و نه این رشته را تدریس کرده است. تألیفات او به طور کامل در رشته‌ی علوم انسانی به‌خصوص ادبیات ایران و تصوف است ولی فوق تخصص فرقه‌شناسی و استاد اعظم تفرقه‌افکنی است.به طور معمول پروفسور «ادوارد گرانویل براون»را به‌عنوان دانشمند ایران‌‌شناس و ایران دوست می‌شناسند که خدمات گسترده و عمیقی به زبان و ادبیات فارسی نموده و در دوران مشروطیت حامی مشروطه‌خواهان بوده و کتاب‌های «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یک‌‌سال در میان ایرانیان» را نوشته است ولی تا به ‌حال از خود سؤال کرده‌اید چگونه کسی که رشته‌ی تخصصی‌اش پزشکی است قبل از ورود به ایران و حتی در طول تحصیل در دانشگاه کمبریج تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی می‌کند و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی است و در دانشگاه کمبریج هم رئیس کرسی زبان‌شناسی و آموزش زبان فارسی است؟!

آیا می‌توان پذیرفت یک چهره‌ی‌ معروف فراماسونر نظیر براون که از طرف دولتی تفرقه‌افکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده است هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته باشد.[1] ادوارد براون در تألیفاتش، اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است:

1. مطالعه در مورد امراض موجود در ایران؛

2. سیاحت و گردش؛

3. تکمیل زبان ‌فارسی.

ولی رفتار او در ایران خلاف اهداف یاد شده می‌باشد، زیرا براون قبل از ورود به ایران زبان‌فارسی را مثل زبان مادری مسلط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی می‌کرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد. مگر به‌صورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است.به‌علاوه براون برخلاف توریست‌ها و جهانگردان اوقات خود را با شاهزاده‌ها و حاکمان شهرها ‌و چهره‌های معروف فراماسونر در خانه‌های مجلل حاکمان شیراز، یزد و کرمان می‌گذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسون‌ها، بابی‌ها و بهایی‌ها‌ گذرانده و از بریانی و سفره‌ی حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده است و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابی‌ها و بهایی‌ها و حتی قبور آنان را می‌گرفته است و حتی از پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه- «آقای پولاک»هم کمتر با مردم عادی رابطه داشته است، از این‌رو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیز دیگری است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 376
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : دو شنبه 14 فروردين 1396
نظرات

یادگاری نوشتن بر دیوار گارنیک آساطوریان

نقدی بر « بررسی تدریس زبان مادری»


بخش اول

در یکی از سایت های تازه تأسیس شده(گیلان مصور) خبری درج شده بود «در راستای حفظ و اهمیت زبان مادری در گیلان و به همت «مجمع اسلامی فرهنگیان گیلان» و همکاری مجله «دیلمان»(!) موانع آموزش زبان مادری با حضور «پروفسور گارنیک آساطوریان»، دهم اسفندماه در پژوهشکده تعلیم و تربیت آموزش و پرورش  بررسی می شود».

قبل از این که وارد این مقوله شوم بد نیست چند سطر از گزارش خبرگزاری مهر را در خصوص «تدریس زبان مادری» و اظهار نظرات « اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی»در این جا بیاورم:

«- فتح الله مجتبایی عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی موضوع آموزش زبان مادری در کشور را امری وارداتی نامید و گفت: شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است قبل از این در هندوستان نیز این مسئله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که می خواهند این مسئله را به ایران وارد کنند.

- سلیم نیساری دیگر عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: عده‌ای فکر می‌کنند علاقه به یک قومیت یعنی تحصیل با زبان آن قوم اما این موضوع بسیار خطرناک است.

- محمد علی موحد عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سخنان کوتاهی با اشاره به مباحث مطرح شده در این نشست به موضوع آموزش زبانهای محلی توسط دولت اشاره کرد و گفت: دولت باید از مداخله مستقیم در آموزش زبانهای محلی و بومی خودداری کند ما زبان معیاری داریم که زبان رسمی ما است اگر دولت بخواهد آن را فراموش کند و به حوزه زبانهای محلی وارد شود کار ما زار است.»

تعداد بازدید از این مطلب: 565
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : دو شنبه 14 فروردين 1396
نظرات

و بعد از پانزده سال

متشکرم استاد!

روزی نزد خشتاونی بودم و مشغول کارهای مان . ناخود آگاه گفتند؛«بعد از مرگ من چطور امورات را پیش می بری؟» بدون لحظه ای مکث گفتم: مثل امروز! از آن تاریخ یکسال گذشت وبه این فکر بودم که چرا بعد از مرگ او؟!چرا در زمانی که هست این کار را نکنم؟!تا رسید به دیماه 95 یعنی درست ژانویه 2017 بی آنکه خودش را در جریان بگذارم این ایده را پیاده کردم .تصمیم گرفته ام دوسال یعنی از اول ژانویه 2017تا اول ژانویه 2019 خودم را درخودم حبس کنم و این راه را ادامه بدهم .شاید پایان نامه ای باشد برای حضور 15ساله ام .اینکه بعد  15سال رفت و آمد نتوانم گلیم خود را از آب بکشم بیرون همان بهتر که نروم .لذا از دهم دیماه 95 مستقل این تارنما بروز می شود.اما شروع واقعی آن را به سال نو که فروردین 96 باشد موکول کردم که هم تازه گی داشته باشد و شاید هم به میمنت آن بتوانم عرض اندام کنم .آنچه که نباید باز از یاد ببرم این است که خیلی از اهل قلم و فرهنگ و هنر تالش و بعضن گیلانی ها از ما خرده می گرفتن که چرا پیچیده و لفافه نویسی می کنید؟ نمی شود ساده و خوش فهم تر بنویسید تا مقصود حاصل شود؟ برای همین منظور یک نمونه از این انتقاد ها که یک صفحه است تنها چند سطر از آن را عینن می آورم :

«متاسفانه من ازبرخی قسمت های نوشته ی شما سردرنیاوردم .شاید به خاطر کج فهمی خودم باشد وشاید به خاطر درلفافه سخن گفتن شما.البته سبک وسنت نویسندگی شما درچندسالی که مشتری وبگاه تان بوده ام تقریبا همینگونه بوده است.ایکاش کمی مبسوط ومستقیم به سوالم پاسخ می گفتید»به همین لحاظ از امروز که مستقلن در این تارنما می نویسم رک و پوست کنده و بقول معروف شق و رق تر می نویسم و از اغماض و پیچیده گی نام ها و... پرهیز خواهم کرد.عزیزانی که هرنوع انتقاد و یا نقطه نظراتی دارند با ایمیل می توانند یاریگر حقیر در این دوساله ی مورد نظر باشند.امیدوارم با این قراردادی که با خود بسته ام بتوانم کمافی السابق خوانندگان فهیم این درگاه را با خود داشته باشم .به امید حق.در پایان از زحمات بیدریغ استاد ارجمندم جناب خشتاونی صمیمانه سپاسگزارم.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : چهار شنبه 25 اسفند 1395
نظرات

با سلام و عرض ادب خدمت تمام بازدیدکنندگان فهیم مان . سال های گذشته یادداشتی

برای تان می نوشتیم اما در این پایان سالی متأسفانه با درگذشت دکتر سید مجتبی روحانی

شاعر و پژوهشگرنامی خطه شرق گیلان آن شادکامی  بهارانه را از لبان مان بر چید .به همین

لحاظ به بزرگواری خودتان بر ما ببخشایید.پیشا پیش بهاران بر همگان خجسته باد!

"بهار" و "عید نوروز" در آئینه ی شعر فارسی

(حسن گل محمدی)

    "بهار" و "عید نوروز" در تاریخ شعر فارسی تجلی پر شمار و انعکاس فراوانی داشته است.شعرا و سرایندگان شعر فارسی تحت عنوان "بهاریه"سروده های زیادی از خود بر جای گذاشته اند."بهار" بعنوان احیاگر طبیعت و "عید نوروز "ایام پاسداشت این گردش لیل و نهار با شور و شوقی که در اقوام ایرانی از گذشته هایی دو ایجاد کرده است درحقیقت زندگی تازه و نویی را برای انسانها به دنبال خود می آورد.

نگاه شاعرانه به این زیبائی ها و شور و شوق رستن ودوباره رنده شدن نگاهی توصیفی در آغاز و نگرشی  درونی ومعنی گرا در پایان است.بطوریکه دربعضی ازاوقات توصیف بهاروسیله ای برای بیان مقصود و اندیشه های دیگر قرار میگیرد.این مقصود بسته به جهان بینی و تفکر شاعر نوع نگاه او را دراین مقطع زیبای دگرگونی طبیعت به درون گرایی و برون گرایی نشان می دهد.به عبارت دیگر بهار می تواند نماد عدم پایداری دنیا و نعمات آن باشد نعمت هایی که شایسته ی دلبستگی نیست یا اینکه نشان از گشایش و آرامش پس از تحمل سختی وسردی ها قرار گیرد و ایجاد امید و شوق برای حرکت به سوی آینده و شروعی دوباره نماید.

تعداد بازدید از این مطلب: 360
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : چهار شنبه 25 اسفند 1395
نظرات

تقدیم به «مایا» که در  پایان سال95 محبتش را با ما

 تقسیم کرد و وقت گذاشت بخشی از کار ما را ترجمه

 نمود  و فضایی  را  برایم  ایجاد  کرد  تا  بغض در گلو

مانده ی سال ها  را  فرو  نخورم امیدوارم پذیرا باشند.

پیشا پیش سال نو مبارک باد!

بهانه است مایا

دردی ست درون سینه ام ، بهانه است مایا

برای خلوتم ، زخم زمانه است مایا

شور پرستوها ، لبخند بی قرار ما

باورکنیم امروز همش ، افسانه است مایا

از کوچه های درد پاییزی ، گذشتیم ما

شلاق روزگار عجب ، خصمانه است مایا

ما که سکوت بی قرار، نهاده ایم بر دوش

آنچه خمیده می شود، این شانه است مایا

مست و خمار آلود در این گذار پر نشیب

دیریست  که گناه ما نیز ، میخانه است مایا

خمیازه می کشم ، آشفتگی های خویش را

این دشت سینه نیست غمخانه است مایا

باری اگر شکست سکوت ، از لبان «فردوس»

شاید به قدر یک پرِ ، پروانه است مایا

 

تعداد بازدید از این مطلب: 435
موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : سه شنبه 17 اسفند 1395
نظرات

فریاد می زند آی پاییز !

به مناسبت درگذشت دکتر سید مجتبی روحانی

«پِزْ، پِزُ/ پَربَكَشَه ، هَندِه بُومِه / كِرِكِ تُك سَربَكَشِه / فِراد كُونه: / پِزْ....... پِزْ / پِزْ....... پِزِ / [پِ زْ ..... پِ زْ]چي تي دَسَ جِ زِ؟»

(پز ..... پزو/ باز به پرواز آمده / و بر روي سرخس ها نشسته ، و سرك كشيده / فرياد مي زند:/آي ..... پاييز است ..... پاييز/ آي ..... پاييز است ..... پاييز/ جهيزيه  دست تو چيست؟)زنده یاد دکتر سید مجتبی روحانی.

عصر جمعه سیزده اسفندماه  از طرف سرکار خانم نگار پزشک پیامکی به این مضمون :«سلام پنجشنبه 19/12/95از ساعت 17الی 30/18 آمفی تئآترشریعتی مراسم یادبود دایی دکتر مجتبی است»دریافت نمودم. یک لحظه در ذهنم واژه ی «یادبود» همچون آتشفشانی فوران زد . پیگیر شدم و به واقعیت تلخی رسیدم که گفتنش واقعن تلخ و حُزن انگیز است . یعنی بیست روز از درگذشت دکتر سید مجتبی روحانی گذشته ، من بی خبر از همه چیز و همه جا. خبر تلخ و گزنده بود .گزنده تر از آن بی خبری ام ازآن زنده یاد بود.

تعداد بازدید از این مطلب: 334
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود