دهه شصت تیم فوتبال همای تهران با نام حمید علیدوستی عجین شده بود.بازیکنی که با نفوذهای خطرناکش شیرازه ی بهترین خط دفاع هر تیمی را فرو می ریخت چه آنکه در تیم ملی نیز گل های بیاد ماندنی اش هرگز از ذهن ها پاک نخواهند شد.تعصب جنگندگی و پهلوانی و قهرمانی اش شهره عام و خاص بود و با داشتن چنین روحیه ای ستودنی شاید اولین لژیونر ایرانی لقب گرفته باشد . دکتر محمد کياسالاردر خصوص حمید علیدوستی می گوید:
حميد عليدوستي فوتباليست محبوب کودکيهاي من است؛ ستارهاي که تيم «هما» را به خاطر او دوست داشتم، ستارهاي که براي درخشيدن نيازي به پوشيدن پيراهن قرمز و آبي نداشت، ستارهاي که اخطار نميگرفت، اخراج نميشد، مصاحبههاي آنچناني نميکرد و هيچ حاشيهاي نداشت اما ميدرخشيد و نميشد نديده گرفتش، ستارهاي که در آن روز و روزگاري که لژيونر شدن به معناي بازي در ليگهاي قطر و امارات بود، از ليگ ايران به بوندسليگاي آلمان رفت و بازيکن «بوخوم» شد، ستارهاي که نه آبي بود و نه قرمز اما همه فوتباليها دوستش داشتند…
ميگويد در سينماي ايران، فيلم مورد علاقهاش «درباره الي» است و من معناي اين «اليدوستي» را خوب ميفهمم. «الي» شخصيتي است که همه او را قضاوت ميکنند، در حالي که تنها چيزي که از او ميدانند، همين نام «الي» است و حتي نميدانند اين «الي» مخفف الهام است يا الناز يا چي...»
توصیف حمید علیدوستی در این مقال نگنجیده و نخواهد گنجید بلکه هدف از این یادداشت پرداختن به کسی است که از تبار حمید علیدوستی برخاسته که عِرق ملی اش تحسین همگان را برانگیخته است .از مستطیل سبز که خارج می شوی به دنیای هنر و سینما وارد می شوی و اینک ترانهعلیدوستی را پیش روی خویش دارید.
ترانه شاید همان هنرمندی باشد که اگر اشتباه نکنم با فیلم «من ترانه 15سال دارم» شروع خوبی داشته است .امروز بزرگ شده است بزرگتراز آنچه که در ذهن ها تصورش جای بگیرد.بزرگ شده است به پهنای غیرت ایرانی ، به بلندای تاریخ ده هزار ساله ی کشور نازنین مان.
آنهایی که نام اُسکار را می شنوند بی آنکه به ماهیت چنین جشنواره ای بیاندیشند دوست دارند حتا پشت درب سالن های بزرگ و رویایی اش سراپا بایستند ، تا نامشان را در تریبون های آن بشنوند .اما ترانه هویت و غیرت ایرانی بودنش را با جشنواره اُسکار تاق نزده وسوای بحث های مد روزی که پیرامونش بوجود آورده اند با همه ی این حال او اخیرن آنرا تحریم نموده است .
چقدر غرور آفرین است برای هر ایرانی که هنرش را زیر پای هر ناهنرمندی نمی ریزد .چه شعف انگیز است وقتی یک ایرانی از نسل امروزی ، به این بلوغ فکری رسیده است که ایرانی باید ایرانی بیاندیشد نه در غوغای کر کننده ی مدرن و مدرنیسم غربی !ترانه امروز با این حرکت غرور آفرین اش تعصب و جنگدگی پدر را در مستطیل سبز به یاد مان می اندازد که هم قهرمان بود و هم پهلوان! ترانه از صُلب چنین پدری است که به هویت ایرانی بودنش افتخار می کند نه به جوایزی چون اسکار و کن و...اگر هم به چنین افتخاراتی دست یافته حق اوست.چرا که مخاطب را چکار به اینکه کارگردانش کی بود وچه هست .اوهنرمند است و هنرش را به رخ مخاطبین اش می کشد و ما هم به هنرش افتخار می کنیم و به تعصب ایرانی اش و لاغیر.
ترانه یادمان داد که ایرانی بیاندیشیم و به کشور نازنین مان افتخار کنیم و نه به کف زدن و سوت کشیدن های اغوا کننده ای که هنر دست آویزی برای اهداف کثیف استعمار و استثمار می باشد.ترانه امروز الگوی به تمام معنای یک زن شجاع ایرانی است که به ما آموخت هنر نزد ایرانیان است و بس.
...و اینک ترانه :
ترانه علیدوستیمتولد ۲۲ دی ۱۳۶۲، تهران بازیگر سینما ، تلویزیون و تئاتر و مترجم است. در ویژه نامه شماره ۱۰۰ ماهنامه «صنعت سینما» که نگاهی است به سینمای ایران در دهه هشتاد ، به انتخاب ۱۳۰ نویسنده و منتقد سینمایی به عنوان بهترین بازیگر زن دهه انتخاب شد. همچنین در سال ۱۳۹۰، ماهنامه سینمایی فیلم او را به عنوان بهترین بازیگر زن دهه ۸۰ انتخاب کرد.
در دورهٔ راهنمایی ، دو سال در هنرستان موسیقی تحصیل کرد که کلارینت و پیانو میزد. در دورهٔ دبیرستان مشغول تحصیل در رشتهٔ علوم تجربی بود که در کلاسهای بازیگری امین تارخ ثبت نام کرد. سال ۱۳۷۹ از طریق همین کلاسها برای بازی نقش «ترانه پرنیان» در فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم انتخاب شد و با بازی در این فیلم وقفهای در تحصیلاتش افتاد که سرانجام در رشتهٔ کامپیوتر دیپلم گرفت.
او برای بازی در فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر ، جایزهٔ نخل زرین از سومین جشنوارهٔ اجتماعی آبادان ، جایزهٔ منتقدین و نویسندگان سینمای ایران و همچنین جایزه بهترین بازیگر زن از پنجاه و پنجمین جشنواره فیلم لوکارنو (سوئیس) را دریافت کرد.
روند موفقیتهای او با فیلم دومش شهر زیبا ادامه یافت. علیدوستی پس از تجربههای موفق سینماییاش، بازی در عرصه تئاتر را نیز با نمایش «فنز» تجربه کرد. این نمایش با استقبال بسیاری روبهرو شد. سال ۱۳۸۰-۱۳۷۹ یک دورهٔ فیلمنامهنویسی در کلاسهای حوزه هنری گذراند. او تا سال ۱۳۸۲ در فیلمی حضور نداشت و بیشتر به علایق دیگرش مثل نوشتن و موسیقی میپردازد.