کدام فرزند انقلاب با دوماه زندان رفتن بلعیده شد؟!


کدام فرزند انقلاب با دوماه زندان رفتن بلعیده شد؟!

بخش دوم و پایانی

در خصوص اختلافات شما و آقای مسرور ماسالی ناگفته ها بسیار است .تا جایی که بنده می دانم اصل اختلاف شما در باکو نطفه بسته باشد این تحلیلی ست که بنده از اختلافات شما دارم .لذا با بنده باشید تا سری به شماره 38 کادح بزنیم . چطور است؟موافقید؟ اگر شما موافق نباشید بنده صد در صد موافقم تا خوانندگان فهیم و همیشه همراه مان را با خود ببریم به سال 73 تا دریابند آنچه که بین شما و مسرور ماسالی در زمان زنده بودنش گذشته و اکنون که در قید حیات نیست عزیز دُردانه ی شما شده است اطلاعات ذیقیمتی گیرشان بیایند.

مسرور ماسالی یکی از مخالفین سرسخت انتشار ویژه نامه تالش بود که گیله وا به کوشش جنابعالی به مدیریت استاد جکتاجی منتشر می نمود.دلایلش رابنده نمی دانم .آیا ریشه در قبل ازانقلاب دارد و یا بعد آن ، بی خبرم. اما در نوشتار وی که برای کادح به مدیریت استاد طاهری به گمانم اداره و منتشر می شد مطلبی تحت نام «ننوشتن بهتر از بد نوشتن است»دیده می شود  و در همان شماره بازتاب یافته که در هجو ترانه لدوـ و بیشتر جنابعالی به ویژه ی تالش گیله وا تاخته بود می توان خیلی از ناگفته ها را کشف کرد.

مسرور ماسالی با اینکه دبیری ادبیات مدارس ماسال و شاندرمن را به یدک می کشید به گمانم با این نوشتن از مدار ادبیات(!) خارج شده بود.بنده با مسرورماسالی چه زمانی که معلم ام بود و چه در قید حیات ـ با اندیشه ی وی بنابر دلایلی که خودم باید بدانم موافق نبودم و تا آخر هم به ایده ام پای فشردم و ماندم ـ چه امروز که در قید حیات نیست .شاید عده ای حقیر را سرزنش کنند که بر مرده نقد روا نباشد اما معتقدم اینها بخشی از تاریخ تالش اند باید گفته و نوشته شوند تا آینده گان و نسل های بعدی قضاوت کنند نه من و شما. بگذریم.

آقای مسرورماسالی ، شما را در این نشریه با این نوشتار به باد انتقاد می گیرد:« با کمال تأسف و درد، مرموزانه در ویژه نامه و نشریه هایی که نام مقدس "تالش" را یدک می کشند، جرقه چنین فاجعه ای را به دست افراد غیر مسئول و "غیرتالش" که تفکر آنچنانی! دارند و آگاهی مختصری نیز از فرهنگ تالش ندارند ـ را ـ هشدار می دهم ، که اگر ادامه یابد ـ حداقل بنام تالش ـ سخت بر آن معترضم... و اما غور که در کتاب هائی که در مورد "تالش" نوشته شده و به اصطلاح می خواهند بگویند که :"تالشی ها کیستند" ولی تاآخر که آن را می خوانی ، متوجه می شوی در آن  "تالشی ها نیستند!"... اما نویسنده یا نویسندگانی که هم اینک با تکروی و تلاش بی ثمر ، کتاب هایی درباره "تالش" و "تالشی ها" می نویسند ، تا جائی که می دانیم متأسفانه فاقد تحصیلات دورۀ راهنمایی هستند!و با پیشوندهای سمبولیک و غیر واقعی اعطائی! در اول اسم خویش ـ این باور در آنها قوت گرفته که شاید ... بله ... و بالاخره همه می دانند که این عنوان های اعطائی! مثل "کارت صد آفرینی " است که گاهی در کلاس های اول ابتدائی برای تشویق  به دانش آموزان هدیه می کنند .این افراد بهتر است غرور کاذب خود را بشکنند و ابتدا به تحصیلات خود ادامه دهند و بدانند که:ننوشتن بهتر از بد نوشتن است... و خلاصه اینکه اگر این تاختن ها ادامه یابد ، شگرد و حیله اخذ و اعطای این "کارت صد آفرین" را که خود شاهد و ناظر آن بودم ـ و اینک موجب تبختر و غرور برخی شده و آنها را به بیراهه برده و به هذیان گوئی واداشته ـ افشا و آن سوی چهره چنین عواملی را که برای مردم تالش روشن است ـ برای ملت ایران روشن تر خواهم کردو امیدوارم این خود باختگان بخود آیند و کار به آنجا نکشد... ماسال فرامرز مسرور ماسالی دبیر دبیرستان های ماسال و شاندرمن 73/8/25»

دقیقن تاریخی است که از باکو پنج شش ماهی بود برگشته بودید و اختلاف با شما نشت پیدا کرده است.

آقای عبدلی در باکو چه گذشته بود که مسرورماسالی قرار بود افشا کند؟آیا از قبل قرار بود چنین مدرکی به شما اهدا شود یا نه بنام پژوهش به آن مرکز رفته بودید؟چرا در این دو دهه تاکنون از پشت صحنه ی آن مدرک سخنی گفته نشده است؟لابد عصبانیت مسرور ماسالی باید دلایلی داشته باشد! وگرنه نمی گفت که :«اگر این تاختن ها ادامه یابد ، شگرد و حیله اخذ و اعطای این "کارت صد آفرین" را که خود شاهد و ناظر آن بودم ـ و اینک موجب تبختر و غرور برخی شده و آنها را به بیراهه برده و به هذیان گوئی واداشته ـ افشا و آن سوی چهره چنین عواملی را که برای مردم تالش روشن است ـ برای ملت ایران روشن تر خواهم کرد.» و متأسفانه هرگز چنین افشا گری هایی نه تنها در ایران(!) بلکه حتا در تالش هم صورت نگرفت؟!

سؤال اینجاست آقای مسرورماسالی، جنابعالی را متهم کرده که شما «تفکر آنچنانی!»دارید. منظورش از این واژه چه بود؟اگر منظورش همان «کمیته ی روشنفکری منطقه ماسال »بود که بیراه نگفته است . چون روشنفکر با یک انقلابی تا حدودی حد و مرزی بین شان قرار دارد. چون خودش در زاویه خلاف آن قرار داشت.اما یاد مان نرود او داشت از شما انتقاد می کرد.پس «تفکر آنچنانی!» در اینجا چه معنی می دهد؟!برای بنده هنوز روشن نشده است مسرور از کدام تفکر شما صحبت می کردو از درد کدام سیلی می نالید ـ آیا با فرزند انقلابی بودن شما منافات داشته یا همخوانی؟از یاد نبریم همین مسرور ماسالی وقتی برای به انزوا کشیدن ما همه ی راه ها را می پیماید که موفق نمی شود بعدها در قامت شخصی چون «دکتر رمضانی»از دانشگاه تهران در تالش ظهور می کند که یک آبرو ریزی به تمام معنا برای تالش بود که شاگردانش حتا جرئت نکردند آنرا «افشا» کنند!!

آقای عبدلی می بینید که نوشتار تلگرامی تان به کجا ها وصل شده است! وقتی که با این همه تجربه ای  که در خصوص تالش و تالشان از جمله رفیق گرمابه گلستانی ات اندوخته اید که روزی گروه روشنفگری(!)منطقه را تشکیل داده بودید ، چرا حافظه ی تاریخی تان را در کوچه پس کوچه های خاطراتت جا گذاشته و می گذارید؟!که همه ی این ها یک شبه بر باد برود؟!

در متن نوشتار مسرور یک دایرة المعارف کامل نهفته است که خود شما آن را به نیکی می دانید و تاکنون نه شما و نه مسرورماسالی با شعارهای «هشدارمیدهم ، افشا می کنم » در تالش افشا نشده است که شما مدرک دکترای افتخاری را چگونه اخذ کرده اید ؟! قبل از اینکه به مقدمه استاد طاهری و پاسخ شما به مسرورماسالی در شماره بعدی کادح  بپردازیم ؟، سفری می کنیم به «منقار عقاب» که سال 1991 به باکو رفته بودید و هیئتی نیز در معیت شما آمده بودند که هارون شفیقی و مسرور نیز از جمله ی آنها بودند.

اگر قرار بر این بود که مدرک افتخاری ای به اشخاص داده می شدو بقول خود شما«سیاسی» نبود، در اصل اگر به نام کلمه ی تالش در نظر بگیریم هارون شفیقی سزوارتراز همه ی شما بود .اگر موضوع بر سر ادبیات و پژوهش تالش بود بخاطر قدمت «خندیله پشت»مسرورماسالی حایز اهمیت تر بود و بعد به سال 63برمی گردیم که اولین کتاب شما بنام «تالشی ها کیستند» منتشر شد می توانست حایز مدرک باشد!آیا غیر از این بود؟!آیا نباید کینه کدورت های مسرورماسالی را بر روی همین اصل استوار نماییم که نادیده انگاشته شده اند؟!جناب کلوری اینها هم جزو تاریخ تالش(!) هستند اگر شما و دیگران ننوشته اند بنده بااین خُرده نگاری ها در دسترس جامعه تالش قرار می دهم.تا آینده گان دریابند که در هر برهه ای از تالش چه گذشته است؟

حال شما چگونه آن مدرک را گرفتی که جای سؤال است؟(که جایش در این بحث مورد نظر نیست) چون ما منتظر بودیم مسرورماسالی افشا کند .اما هرگز بنابر چه دلایلی افشا نشد؟ بر این حقیر نیز روشن نشده است که «مرکز مدنیت باکو» به سرکرده گی ابوالفضل ایلچی بیگ چگونه و بر چه مترو مقیاسی به شما مدرک دکترای افتخاری دادند؟! امیدوارم آن دسته ازافرادی که  در هیئت همراه شما بودند و اکنون در قید حیات اند برای جامعه تالش «افشا»!!! کنند.

***

اما در شماره بعد استاد طاهری مقدمه و یا اشاره ای برای بازتاب شما می نویسد که نشان می دهد وی نقد مسرورماسالی را شاید هدفمند چاپ کرده باشد و یا اینکه نه حداقل دلایلی بر اشاره نوشتن برای شما داشته است .اگر غیر از این بود که نوشته ی وی آن را قریب به اتقاق تأیید می کند . این را من نمی گویم، بلکه معتقدم هیچ مدیرمسئول ، سردبیر و یا دبیران صفحات نشریه ای این گونه مخاطبش را به باد انتقاد نمی گیرند.بنگرید:«در شماره 38نشریه (صفحات 3و12) مطلب بسیار نامبارک و بی ادبانه ای (!) را به قلم یکی از "دبیران" ماسال (به نام "مسرور") ـ که برایمان بسیار گران و دشوار بود ـ چاپ کردیم .تا نتوانند مدعای در "تیول"بودن کادح را داشته باشند... ما در حالی این نوشته ی نامبارک را چاپ کردیم که با خود و دیگران نیز ، پیش از آن مشورت کرده بودیم .می دانستیم به کدام "گور"روانه ایم و با دست چه کسی ، چه لجنی به سرو روی مان می بارد!اما می بایست ـ عملاً ـ روشن می شد که حریف کیست (؟!) و اگر دستش باز بماند ، تا کجا را به ننگ آلوده خواهد کرد... تعجب می کنیم که چرا دکتر "عبدلی" از شأن خود نزول کرد و سفارش ما را نپذیرفت و "قانون مطبوعات" را پیش کشید و مستند ساخت!!»

آقای عبدلی آنهایی که آشنایی کمی با ترفندهای ژورنالیستی داشته باشند و به نیکی می دانند که اشاره و یا مقدمه ی استاد طاهری بر چه اصولی استقرار یافته است همین جمله : « تعجب می کنیم که چرا دکتر "عبدلی" از شأن خود نزول کرد و سفارش ما را نپذیرفت» همه چیز را در خود دارد.این در حالی بود که تنها پنج شش ماه از اخذ مدرک شما گذشته بود که در گیلان این همه بلبشو راه انداخته است. یکی نیامد از مسرورماسالی بپرسد که درد شما از کدام ناحیه مدرک افتخاری عبدلی است ای روشنفکر ماسالی؟!از همه مهمتر سفارش استاد طاهری چه بود که شما نپذیرفتید؟!

خود شما هم تا اینجای کار فضا به گونه ای بر وفق مرادتان بود که ره گشایی استاد طاهری به گونه ای بود تا بتوانی با وام گرفتن از شعر اخوان ثالث در مقدمه و مولانا در پایان بندی زیرکانه و با هشیاری تمام بی آنکه گزک به دست مخالفین و موافقین دوطرف بدهید پاسخ مسرور را به نوعی بدهید:«از آنجایی که هر اراجیفی قابل پاسخگویی نیست و توجه به چنان چیزهایی ، دون شأن "هر دانش آموزی می باشد که لااقل در عمر خود ، لیاقت دریافت یک کارت صدآفرین» را داشته است ، در اینجا نه به دفاع از خود ـ که نیازی بدان نیست ... نویسنده کتاب (تالشیها کیستند) و دبیر (ویژه تالش) ضمیمه مجله گیله وا علی عبدلی.»

آقای عبدلی به نظر بنده اصلن نیازی به پاسخ شما نبود چرا که استاد طاهری همه ی آنچه را که قرار بود شما بگویی گفته بود و همان برای مسرورماسالی کافی بود. اگر بنده بجای شما بودم همان یک پاراگراف را هم نمی نوشتم. اما هدفم از این بیانات این است حالا می خواهم همین را در کنار این جمله :« در آن شهر نیز دو شاعر و دبیر هنرمند با نام های فرامرز مسرور و اردشیر عابدی زندگی می کردند که عبدلی(!) آنان را می شناخت . از این رو در همان روزهای نخست اقامت در ماسال، به دیدار آنان رفت و آن دو نیز مانند خادمی و عباسی رضوانشهر ، در استقبال از دوست هنرمند تازه از راه رسیده شان، شب شعری برگزارکردند ...» بگذارید و قضاوت نمایید؟تا برای بنده و امثال من روشن شوند این همه تنفر از کجا بر خاسته است؟ لابد باید دلیلی داشته باشد؟! نه! تأسف بار تر اینکه اگر اشتباه نکنم گویا با چاپ شعری از مسرور در شماره های بعد کادح قضیه ی به «افشا می کنم»ها و «هشدارمی دهم» ها و «مش یدالله و لدو» خاتمه داده می شود!!!چقدر جای شگفتی دارد!!

من برای آنهایی که با شما بارها مصاحبه کردند تأسف می خورم چرا چنین سؤالی از شما نپرسیده اند؟بنده هم که سؤال کردم نوار کاست ام را زیر پا له کردی !(که هنوز آن نوار شکسته در آرشیوم موجود است) آقای کلوری پس پاسخ به تاریخ چه می شود ؟!

بنده از شما می خواهم پاسخ بدهید شاید غرورتان اجازه ندهد . در همان سایت تان منتشر نمایید نه تلگرام که بنده هیچ میانه ای با تلگرام و اینستاگرام و... ندارم و اگر همین مطلب در سایت تان ارجاع داده نمی شد بنده مطمئنن بی اطلاع از آن بودم.البته خودتان بنویسید نه مثل سال های قبل که دیگرانی پیدا می شدند بنام ع. مریانی ها ، سیاهپوش ها و ...که همه ی آنها به نظر می رسید اسم های یا مستعار بودند و تنها به دفاع از شما می پرداختند و یا... که اگر پاسخ داده شد جایی برای پاسخ مجدد بنده که حق هر نویسنده ای است محفوظ نگهداری.

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: