تات یا تالش ، مسئله این است؟!


تات یا تالش ، مسئله این است؟!

  اشاره :

تصمیم بر آن بود در خصوص دو گفتگوی دکتر محترم رضایتی و علی عبدلی با یکی از جراید محلی تالش وجیزه ای بنویسم و این دو را باهم تطبیق دهم.چرا که در گفتگوی عبدلی ناگفته های زیادی نهفته بود و می شد از آن برخی از مسایل فرهنگی تالش را  رمز گشایی کرد و مقدمات کار نیز فراهم شد و بخش اول آن تدوین گردید که متعاقب شد با « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش» در دانشکده ی ادبیات گیلان به مدیریت استاد ارجمند جناب رضایتی که با سعه صدر از این قضیه استقبال نمودند. به انتظار نشستیم تا بالاخره این کار سرانجام بگیرد. چرا که در نشست اول این قضیه «محقق»!! نشد. تا چهارم خرداد گویا «بسته های پیشنهادی... تصویب شد»! لذا بر اساس داشته های پیش رو از گفتگوها شروع و به نشست هم اندیشی ختم شد.  قبل از اینکه وارد این مقوله شوم با خبر شدیم که جناب دکتر رضایتی در همین گیر و دار از دکتری به درجه ی پرفسوری ارتقاء یافته اند .ضمن ابراز خوشحالی و تبریکات لازم به این استاد ارجمند تالش زبان  که مایه ی مباهات تالشان خواهد بود برایش آرزوی موفقیت و پیروزی را نیز داشته باشیم.

***

بخش اول:

سال 96 سال خوبی برای آشتی ملی اهالی قلم تالشان بود که باعث دلگرمی شد و بیانات دکتر رضایتی نیز مزید امتنان گردید و در پایان گفتگویش نیز به صراحت گفته اند که : «اختلاف نظر بین اصحاب قلم ، نه تنها امری طبیعی ، که پسندیده است ... اما دلخوری های اصحاب قلم قابل تدبیر و حتی پیشگیری است و برخی از اختلافات نیز همچنین ، ولی آه از خصومت های جبلی ناشی از عقده های روانی و کمبودهای درونی ، که با پا در میانی بزرگان هم ظاهراً درمان پذیر نیست و به بهانه ای عود می کند. البته نومید نیستم شاید با شناسایی دقیق منشأ بیماری و درمان طولانی ، شفا حاصل شود. اما اصحاب جراید بجای تیز کردن  آتش این عداوت ها،می توانند کمک زیادی در کنترل آن داشته باشند .و آن اینکه صفحات نشریات خود را به هر دلیلی جولانگاه تاخت و تاز نفثات مصدور این بیماران صعب العلاج قرار ندهند تا جامعۀ فرهنگی تالش سالم بماند و ملتهب نشود.»

موضوعی که ما در این یک دهه بر آن پافشاری می کردیم. وظیفه ای که در این خصوص داشتیم انجام دادیم و جناب دکتر رضایتی هم به نوعی بیانیه ی پایانی اش را صادر نمودند و خوشبختانه منجر به آشتی اهل فرهنگ تالش نیز گردید که نتیجه اش «نشست هم اندیشی» در دانشگاه گیلان بود.ما هم آن را به فال نیک می گیریم.

اما فلاش بگی می زنیم به گفتگوی علی عبدلی که تا حدودی طلب کارانه بوده است و گله گذار اینکه «من نمی دانم در این زمینه چه کار باید می کردم که دانسته یا نادانسته نکرده ام .خواهشمندم یک نفر بیاید این معما را برایم حل کند.»

نگارنده ی این سطور پانزده سال است منتظر چنین جمله ای از طرف عبدلی بوده ام تا بتوانم پاسخ مستدلی به ایشان بدهم .حال که با طرح چنین سوالی سینه سپر نموده اند تا کسی پیدا شود معمایش را حل کند باعث خوشحالی ست.قبل از پاسخ به سؤال وی جا دارد شاه چکامه ی گفتگویش را موزاییکی به صورت نمودار آورده و آنگاه به تجزیه تحلیل آن پرداخته شود.

1- «بیش از چهل سال است که دارم تحقیق می‌کنم و می‌نویسم. سالهای طولانی بار سنگین شناخت و شناساندن تالش از تمامی جهات را به تنهایی بردوش کشیده و به منزل رسانده‌ام. توانایی‌هایی را که می‌توانستم صرف آسایش و رفاه خانواده‌ام بکنم، در این راه به کارگرفتم. بی آنکه لحظه‌ای به آرمان خود تردید کنم و وظیفه‌ای را که نسبت به مردم و میهنم برای خود قائل بوده‌ام، فراموش کنم. آیا این بس نبود؟.»

2- « موضوع دیگری که مرا آزار می‌دهد خان یغما شدن آثارم برای طیفی از افراداست . آنها به اشکال مختلف، نوشته‌هایم را مورد بهربرداری سوء قرار می‌دهند. گاهی یک مقاله ، بخشی از یک کتاب وگاه حتی کل یک کتابم را یواشکی به نام خود منتشر می‌کنند. این اتفاقات گاهی آشکارو آسان و گاه چنان زیرکانه و با پاک کردن ردپاها انجام می‌گیرد که من به حق خود شک می‌کنم.»

3-« تا کنون خیلی سعی کرده‌ایم که این نهاد فرهنگی متعلق به مردم تالش را سرپا نگهداریم ولی پیوسته به دلایل مختلف عرصه کامیابی برایمان تنگ‌تر شده. هیچ یک ازپروژه های تعریف شده سال ۹۵ موسسه به اجرا در نیامد. تنها یک نمایشگاه گرافیک در شهر رشت برگزار کردیم که حضور تالشان در آن با وجود ارسال دعوت نامه و تبلیغات، حداقلی باورنکردنی بود اما حضور غیر تالشان بدون هیچ دعوت و تبلیغات بسیار چشمگیر.»

4-« جالب اینکه آن نمایشگاه مبلغ قابل توجهی هزینه روی دست ما گذاشت. متاسفانه کسانی که قول کمک داده بودند. خیلی راحت زیر قولشان را زدند. در نتیجه تمام آن مبلغ افتاد روی دوش من. پیش‌تر از آن نیز با هزینه شخصی، یک نمایشگاه کتاب در رضوانشهر برگزارکردیم. رئیس اداره‌ای که باید حامی اول ما باشد، نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه صورت حساب خرید کتاب را هم نپرداخت. به راستی مگر ما بر سر چه گنجی خوابیده‌ایم که خود خبر نداریم؟ تاکی یک اهل قلم. یک هنرمنند می‌تواند اینگونه از جیب خود برای یک خدمت عمومی هزینه کند؟. چرا دیگران از این هزینه‌ها نمی‌کنند. ولی فریاد وا تالشای آن‌ها در هممه جا پیچیده است؟. از این روست که اکنون بیش از چهار ماه است قفل در دفتر موسسه باز نشده. نه جلسه‌ای، نه برنامه‌ای. نه کاری. گذاشته‌ایم تا تعطیل شود. »

5- « شاید این موضوع باورکردنی نباشد که ما از یک هنرمند متخصص به نام سینا کردی دعوت کردیم که برای ایجاد تحولی در گستره موسیقی تالش، یک ارکستر بزرگ در موسسه تشکیل دهدد . مقدمات کارهم به خوبی انجام شد. ولی ناگهان سرو کله فردی پیدا شد وبه وسیله تلفن آقای کردی را تهدید به مرگ کرد و گفت تو کی هستی که می خواهی ارکستر بزرگ به نام تالش تشکیل بدهی . آن شخص حتی یک سری اقدامات فیزیکی و ایذایی هم انجام داد و آقای کردی را چنان ترساند که او رفت و دیگر برنگشت .»

6-« به سبب همین مشکلات، سنگ اندازی ها، بی مهری‌ها و مهم‌تر از همه، فقدان فرهنگ کارجمعی در حوزه فرهنگ تالش، موسسه نتوانست بشود آن چیزی که می‌توانست. به مرور زمان این موسسه تبدیل شده بود به یک نهاد تک نفره. همین موضوع در حین اینکه بار سنگینی روی دوش ما گذاشته بود، خود برای شخص بنده تبعات منفی داشت و چماقی شد بود در دست کسانی که به هر دلیل تاب تحمل مارا ندارند و فکر می‌کنند که اگر فلانی در کنجی بنشیند و جیکش در نیاید و درب موسسه تالش شناسی هم گل گرفته شود، همه چیز درست می‌شود فرهنگ تالش هم به مسیر شکوفایی می افتد.»

7-« ما نباید به کارهای روزمره در حد تکمیل کردن کمی یا مشابه سازی آثار پیشکسوتان بسنده کنیم. اثری را جلوی خود بگذاریم وبدون ذکر نام مؤلف آن اثر، تألیفی شبیه آن پدید آوریم وبعد بگوییم ما از فلانی گذرکرده ایم. آری. گذرکردن خوب است. اما نه اینگونه. گذرکردن با شبیه سازی و دور زدن در دایره ایده و اندیشه دیگران نمی‌شود. با تحول، ایده‌های نو و گشودن چشم اندازهای نو و متفاوت ممکن می‌شود. پس باید در گستره تالش شناسی تحولی به وجود بیاید.»

8-« ما برای نزدیک شدن به هم، به شدت نیازمند آن هستیم که در بخشی از کنش های فرهنگی ، به سوی کارجمعی برویم، نظر و اندیشه‌های یکدیگر را بر تابیم. برای اولویت دادن به خرد جمعی بر باور شخصی و بهرمندشدن از امتیازات آن، به شیوه انصاف و تعامل رفتار نماییم. هرگز منتظرنمانیم تا گوهر قدر شناسی را با خرمای سوگ اشخاص پخش کنیم. در این عرصه نیز قطعاً هرکس آنچه را کاشته است همان را می‌درود. از منیت ها باید پرهیز کرد و اجازه داد که غوره‌هایمان در زمان طبیعی خود مویذ شوند. مشکل ما در همین جاست. اما به راستی این مشکل درکجا باید تمام شود؟.»

***

آقای عبدلی تلاش شما در خصوص تالش پژوهی بر کسی پوشیده نیست .اما تلاشی بوده و است و مطمئنن خواهد بود ـ یک سویه و فقط همانند چراغی ست که دور بر خود را روشن کرده و می کند و توی این چهل ساله بقول خودت ، هیچ گونه اجازه نداده ای تا نقد نظری بر آثارت شود . این یعنی بر نتافتن اندیشه ی دیگران و عدم برخورد آرا و اندیشه ها . به عنوان مثال : کتاب «تاریخ کادوس» شما که گویا جایزه معین را نیز دریافت نموده ، اگر سرند شود، تنها شاید پنجاه الی شصت صفحه فشرده از آن شامل تلاش شما می شود بقیه اش گرته برداری از آثار دیگران است.بعد جنابعالی می آیی از دیگران خرده می گیری که آثار مرا سرقت کرده اند بنگرید:

« چه خبر از این بدتر...!!

 همانطور پيشتر ها گفتيم و بسياركسان شنيدند ، چند سال پيش كارشناس محترمي كه قرار بود به عنوان اديتور غلط هاي تايپي كتاب اخبار نامه نوشته ميرزا احمد لنكراني ، تصحيح مرا اصلاح كند، با استفاده از يك فرصت اداري ، نام مرا از روي جلد آن پاك كرد و به نام خود منتشر نمود . دليل آن آقاي محقق نيز اين بود كه اخبار نامه يك اثر خطي قديمي ست و هر كس مي تواند به عنوان مصحح آن را به نام خود منتشر كند. درحالي كه آن جناب هنوز نمي داند كه وقتي يك نسخه خطي منحصر به فرد باشد، اولين كسي كه آنرا پيدا كرد و تصحيح نمود و منتشر كرد ، فرد ديگري نمي تواند عين آن اثر را به نام خود منتشر نمايد. اما ناشر محترم ( مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي) كه بر اين امر آگاه است ، در يك نشست مصالحه خسارت مرا به نحوي جبران و تعهد كرد كه در چاپ هاي بعدي آن اثر را به نام من منتشر كند. اكنون كه آن تعهد جامعه عمل پوشيده  و كتاب مذكور  به نام اينجانب تجديد چاپ و منتشر شده است . شنيديم كه آن آقاي محقق كه اصرار دارد خود را تالش شناس هم جا بزند ، رساله « جواهرنامه لنكران » را ار كتاب چهار رساله در زمينه تاريخ و فرهنگ تالش اينجانب  رونويسي و براي چاپ به انتشارات مركز اسناد و خدمات پژوهشي داده است . در اين باره اعتراضي به مركز ياد شده تسليم شد و رساله مذكور به پيوست كتاب چهار رساله براي داوري به يكي از استادان و كارشناسان برجسته كشور ، دكتر ايرج افشارسيستاني داده شد و ايشان نظر كارشناسي خودرا كتبا به شرح زير اعلام كرد. ولي گويا نفوذ محقق محترم مورد نظر در مركز اسناد و خدمات پژوهشي به اندازه اي است كه چاپ رساله مذكور به نام ايشان هنوز منتفي نشده است .»

حال پرسشم از شما این است، آیا گرته یا فیش برداری هایی که در آثار خود از دیگران استفاده کرده اید باید به روش شما نگریسته شود که بر اخبار نامه ایراد گرفته اید؟چگونه برای خودتان این فرصت را قائل می شوید تا از آثار دیگران استفاده نمایید ولی دیگران این اجازه را نداشته باشند؟! لذا به این نتیجه می رسیم که شما فقط خودتان را به رسمیت می شناسید تا دیگران . به زبانی ساده دوست دارید دیگران دور و برت جمع شوند تا به تشویق شما بر خیزند ولی دیگران این حق را نداشته باشند. چرا این کارشناس را به مناظر دعوت نکرده اید؟ مگر نه اینکه به قول خودت به هویت ات چوب حراج گذاشته شده است ؟چرا به خود اجازه نمی دهی تا نامش را فاش نمایید؟ چرا که چندین نفر در تالش هستند که در خصوص تاریخ می نویسند . اعتراض شما این شائبه را در تالش بوجود آورده است که طرف صحبت شما آقای ... آقای ... آقای ... است ! این خیابان یک طرفه ای که برای خودتان درست کرده اید باید تعریض گردد تا دیگران هم بتوانند به حریم آن وارد شوند.لذا به آثار خودتان شک کنید ، چرا که آنقدر وجه تشابه در آثار تاریخی وجود دارد که بایستی وسواس بیشتری در این خصوص خرج داد.تا با این دقت نظر دیکران را متهم به استفاده از نوشتار خود ننماییم .

و یا در نوشتاری دیگر:« علی عبدلی از جمله پدید آورندگانی ست که در این زمینه  آسیب فروانی دیده است . مقالات ، پایان نامه ها و پروژه های تحقیقی متعددی وجود دارد که از نوشته های ایشان بدون ذکر منبع و نام نویسنده  انباشته شده اند . در برخی نشریات و بولتن ها ، گزیده و یا عین مطالب وی  به نام دیگران چاپ شده است، دها وبلاگ و وب سایت وجود دارد که در آنها شماری ازمقالاتشان را بدون ذکر منبع و نام نویسنده منتشر کرده اند . عجیب تر از همه اینها به سرقت رفتن برخی از کتب و مقالات این پژوهشگر می باشد که خیلی وقت است داستان نمونه ای از آن در همین سایت منتشر گردیده  . منظور چگونگی چاپ کتاب ( اخبار نامه) به نام فردی دیگراست و اکنون می خواهیم توجه همگان را به سرقت بی شرمانه اثر دیگری از ایشان جلب نمایم که عکس روی جلد و مشخصات آن در این صفحه آمده است . اثر مذکور را ن حدود ده سال پیش به سفارش موسسه مطالعات ملی پدید آمده و در همان زمان در شماره 8 فصلنامه مطالعات ملی به چاپ رسیده است . اما اخیرا با خبر شدیم که مقاله مذکور به صورت کتاب ، به نام خانم معلمی به نام ناهید خاتون اسفینی فراهانی وبه وسیله انتشاران آریا زمین چاپ ومنتشر شده است !!! .» که همه ی اینها نیاز به نقد و آسیب شناسی دارند؟!

درخصوص «مؤسسه» ی شما که تا حدودی انحصاری ست حرف و حدیث فراوان است .این که چنین تشکل مردم نهادی در تالش مجوز گرفته مایه افتخار تالش است .اما حمل این افتخار کار ستُرگی است .کسی که بیرق «تالش شناسی» را بر دوش می کشد باید پی انتقادات ، کج سلیقه گی ها ، تضارب آراء و... را به تن خود بمالد.در این قضیه هیچ نباید شک داشته باشید.هیچ کس قرار نیست در یک تشکل مطیع امر مدیر یک تشکل قرار گیرد .درب این تشکل بایستی برای تمام اندیشه ها باز باشد .گویا «مؤسسه » ی شما در این امر مستثناست!

هر روز نوای نواخته و ننواخته ی سازی از «مؤسسه» شما شنیده می شود.یکبار سهامش به فروش گذاشته می شود! یک روز از بودجه گله گذاری می شود ، یک روز از عدم استقبال مخاطب انتقاد می شود، یک روز ناله ی دفتر نداشتن سر داده می شود و... اما آنچه هست همه ی انتقاداتی  است که از شما بجای مانده است .

بنگرید:« سياست هاي انقباضي ، حساسيت هاي غير منطقي ، كارشكني ها ، بي مهري ها و سوءظن ها ، همچون ديواري فلج كننده بر دور اين تشكل غير انتفاعي فرهنگي سر بر آورد و هر روز ستبرتر و بلندتر شد . به تقاضاهاي كمك و همكاري ما هيچ اعتنايي نكردند ، پروژه هاي ارايه شده ما اگرچه بر روي كاغذ با تاييد و استقبال گرم مراجع ذي ربط روبرو شد اما در فاز اجرايي مشمول سياست مرگ تدريجي گرديد ودر پيگري كارها آنقدر دويديم و هزينه كرديم كه جانمان به لب رسيد و نتيجه اي حاصل نشد... در شرايط دشوار و نگران كننده اي كه بر فضاي كار فرهنگي آزاد در استان ما سايه افكنده است ، دفتر ايده ها و آرزوهاي مجموعه گرد آمده در زير چتر مؤسسه تالش شناسي ، عجالتاً به بايگاني سپرده مي شود . گويي در اين جمع ديگر تمايلي  به ادامه تلاش و دوندگي بي مزد و پاداش و سيلي بي مهري هارا نوش جان كردن و دستخوش سياسي كاري برخي ازمسئولين شدن ، وجود ندارد و تمايلاتي تقويت مي شود عبارتن از رونمودن دوباره به خلوت فعاليت هاي فردي و گرد آمدن بر دور هر اجاقي كه گرمي بيشتري مي دهد . »

بیاد داشته باشید که زمان تولد «مؤسسه»ی شما خیّری چون سید نهضت حسینی نژاد قطعه زمینی به شما اهداء کرده بود .جناب عبدلی سرگذشت آن قطعه زمین چه شد؟ آیا پس گرفته شد یا نه همچنان تحت مالکیت جنابعالی ست؟! یاداشتی در این خصوص درفضای مجازی هم پیچیده شد بود .دیگر گله گذار چه هستی آقای عبدلی ؟ خیّرین تالش برای مهمان تات تباری چون شما سنگ تمام گذاشته اند، آیا شما برای آنها ادای دین کرده اید؟!اینکه بر تالش منت گذاشته شود ، اولین کسی هستی که «تالش شناسی» را در ایران بنا نهاده ای شاید جای ابهام باشد .چرا که خیلی ها هستند قبل از شما این کار را کرده اند حال ایرانی یا خارجی.اما کار شما هم در جای خود قابل تقدیر است .ولی قرار نیست در هر زمان ممکن همچون هویچ و چماقی بشود بر سر اهالی فرهنگ تالش!این «تالش شناسی» اگر برای هیچ کس آب نداشته باشد ، برای شما مطمئنن نان داشته است؟!اگر همه ی اینها را به چالش بگیریم و به عملکرد شما نگاهی بیاندازیم در می یابیم که شما دارید نسبت به تالشان کم لطفی می کنید.

برای «مؤسسه»ی شما همه ی اهالی فرهنگ و هنر تالش و حتا مردم فرهنگ دوست به نوعی آستین همت بالا زده اند .از جوانان فهیم ماسال گرفته تا رضوانشهری های عزیز که در همه ایام در کنارت بوده اند اما شما با «سیاست انقباضی » تان نخواستید از تمام پتانسیل موجود بهره ببرید.چرا؟ چون بر وفق مراد تان نبوده است . راستی از دفترشما در شرکت چوکا چه خبر؟ نماینده سابق فومنات که یک تالش بود ، آیا برای شما سنگ تمام نگذاشت؟! تمام عوامل وی که در اختیار شما بود! دیگر از چه چیزی گله گذارید ؟ از طرفی آقای مهندس گلریزکه یک گیلک تبار بود و انصافن برای «تالش شناسی» شما تلاش نمود فرصت ها را برای شما مهیا نمود هزینه کرد و دفتری هم در شرکت دولتی چوکابه «موسسه»ی شما اختصاص داد و... دیگر کجای کار مؤسسه شما می لنگد؟

آیا «خانه فرهنگ گیلان» و نه [گیلک] را تا حال توجه کرده اید که مؤسسین اصلی آن اکنون در حاشیه هستند و حاشیه نشینان سابق آن اکنون در گود قرار گرفته، با همه ی کینه کدورت ها دارند برای زبان قوم خودشان تلاش می کنند.خانه ای که درشناسنامه کلمه ی «گیلان» را یدک می کشد اما به قوم نجیب گیلک اختصاص یافته است . با همه ی انتقادی که بر آن وارد است بالاخره دارند کار قوم خویش را به پیش می برند.بقول یکی از شعرای جوان گیلک اگر در «انجمنی پنج شاعر و اهل هنر باشند چند نفرش با هم قهرند.» اما با همه ی این تفاسیر دارند کارشان را انجام می دهند.

چرا احساس می کنید که « هیچ یک ازپروژه های تعریف شده سال ۹۵ موسسه به اجرا در نیامد»؟!وقتی که جنابعالی در یک خیابان یک طرف قرار گرفته اید و به دلخواه خودتان و به صلاحدید خودتان فرمان می پیچی ، همایش شعر و تجلیل از پیشکسوتان بر می خیزی و در بین اهل موسیقی همه را دعوت می نمایید و از فردی چون «ظهرابی» چشم پوشی می کنی، آیا باید انتظار داشته باشی پروژه هایت تمام کمال به منصه ظهور برسند؟!

شما به نام «مؤسسه تالش شناسی»برای فرزندتان نمایشگاهی برگزار می نمایید  که کار بسیار خوب و پسندیده ای هست. اما برای چنین کاری بایستی تمام جوانب را در نظر بگیری .چرا که جامعه ی تالش در چنین مواقعی بسته عمل می کنند .چون هنوز در این زمینه فرهنگ سازی درستی نشده است . افکار عمومی همه چیز را انحصاری و در تیول بودن تعریف می کنند در حالی که «هنر» چنین طرز فکری را نمی پذیرد.چاره ای هم نیست چون برای زیر ساخت های جامعه ی فرهنگی تالش به درستی کار نشده است تا بتوانند اینگونه خیزش ها  و رویش ها را در خود هضم نمایند .از طرفی جنابعالی همانقدر که دوستانی در حلقه ی خویش داری به همان اندازه و یا بیشتر مخالف داشته و دارید.این هم برای یک هنرمند طبیعی است و صدای مخالف در همه ی زمینه ها بوده ، هست و خواهد بود.اگر اینها هم نباشد فرهنگ، هنر، ادبیات و یا هر موضوع دیگری رشد نخواهد کرد.

در خصوص سمفونی بزرگ تالش که از هنرمندی چون «سینا کُردی» دعوت به عمل آورده اید تا چنین کار ارزشمندی را قبول کنند بسیار قابل تحسین است .جناب عبدلی برای چنین کار بزرگی اولن باید قبل از دعوت آقای کُردی از پیشکسوتان موسیقی سراسر تالش و حتا گیلان سود می جستید.کار شما در این خصوص چند اشکال داشت.دومن برای چنین کار بزرگی که پیشقدم شده ای بایستی فضای مناسب آن را آماده می نمودی که متأسفانه نکردی! برای یک سمفونی آنهم برای قومی کهن چون تالش کار آسانی نیست.سؤال است آقای «سینا کُردی» چقدر از موسیقی تالش آشنایی داشت؟آیا از فضای چند قطبی فرهنگی تالش اطلاعات جامعی داشت؟آیا عوامل موسیقی تالش به یک اجماع کلی رسیده بودند که آقای «سینا کُردی» چنین کار بزرگی را بر عهده بگیرند؟از همه مهمتر آن اشخاصی که وی را تهدید کرده اند چه اهدافی را در سر داشته اند؟!آیا هدف شان شما بوده یا آقای «سیناکُردی»؟!

در همین جا نقدی که بر شما وارد است تالشان را در این کار بزرگ متهم به اشرار گری نموده اید .آیا می دانید که با این کار به شعور فرهنگی تالش توهین نموده اید؟!مگر این «مؤسسه تالش شناسی» شما واژه فرهنگی را به یدک نمی کشد؟! چگونه با این تشکل مردم نهاد به مردم تالش توهین شده است .آن وقت انتظار دارید از نمایشگاه فرزندتان در رشت شرکت و استقبال نمایند؟!آقای عبدلی شما بهتر از هر کسی باید بدانید جامعه ی تالش با سایر اقوام تفاوت هایی دارد که بایستی نبض آنرا  اول در دست گرفت بعد به راهش ادامه داد.اکنون که بقول خودتان « بیش از چهار ماه است قفل در دفتر موسسه باز نشده. نه جلسه‌ای، نه برنامه‌ای. نه کاری. گذاشته‌ایم تا تعطیل شود.» چرا چنین شده است ؟چون اشخاصی چون گلریز ها ، نماینده ی سابق فومن در دسترس شما نیستند؟!وقتی که شما از درون منطقه دست کمک به سوی خارج از منطقه دراز می نمایید این مسئله به نظربنده مردم خود پیرامونتان را جریحه دار می سازد.

چرا از همان اشخاصی که «سیناکُردی» را تهدید کردند به عنوان پادزهر استفاده نکردی تا بیایند این کار بزرگ را بر عهده بگیرند .لابد تخصص و یا شهامتش را داشته اند که دست به تهدید زده اند. پس باید قبول کنید که شما یک طرفه به قاضی رفته اید.این برای «مؤسسه» تان آنچنان خوش یُمن نبوده و نخواهد بود.وقتی خودتان بر «مؤسسه» تان چوب حراج می زنی مبنی بر اینکه:

« موسسه تالش شناسی به منظور جذب نیروهای فعال و متخصص امور فرهنگی، جهت عضویت در مجمع عمومی و تقویت هیئت مدیره  این موسسه  ، 40% از سهام خود را واگذار می کند . هر سهم موسسه 300 هزارتومان ارزش گذاری شده و حداقل سهام قابل واگذاری به یک شخص 10% می باشد.توضیح اینکه پذیرندگان سهام  به عضویت مجمع عمومی در می آیند و با شرکت در انتخابات دوسالانه درون موسسه  و کسب رای کافی می توانند به سمت عضویت در هیئت مدیره ارتقاء سمت یابند و درسیاستگذاری ها واتخاذ  تصمیمات،  مشارکت برابر داشته باشند.»

تشکلی که هنوز چهار پنج ساله نشده به فروش می رسد که این یک پوئن منفی برای خود شما خواهد بود.در خصوص تشکل شما حرف و حدیث بسیار است که می گذاریم برای آینده ی دور و نزدیک.

آنچه که در گفتگوی شما حایز اهمیت است موضوع «اولویت دادن به خرد جمعی » می باشد.کاری بسیار زیبا و دل نشین خواهد بود اگر خود شما به آن پایبند بوده باشید.اینکه شما و یا جناب دکتر رضایتی در این زمینه پیش قدم شده اید مطمئنن برای جامعه فرهنگی تالش مفید خواهد بود .

آری! برای پیشرفت فرهنگ و هنر و ادبیات تالش یک دست صدا نخواهد داشت و«هرگز منتظرنمانیم تا گوهر قدر شناسی را با خرمای سوگ اشخاص پخش کنیم.»همین کنش آخر شما باعث می گردد تا بخش وسیعی از گسل هایی که در این دودهه در تالش ایجاد شده مرتفع  گردد .ایکاش بجای پرداختن به آنسوی مرزی ها تمام انرژی و پتانسیلی که برای آنجا صرف شد در این اینسو بکار گرفته می شد.همین پاراگراف شما خوشبختانه در «نشست هم اندیشی »اخیر در دانشگاه خودش را نشان داد .امیدوارم تداوم داشته باشد.

  ادامه دارد...

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: