تات یا تالش ، مسئله این است؟!


تات یا تالش ، مسئله این است؟!

بخش دوم و پایانی

اما بر گردیم به « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش»که در اول اردیبهشت سال جاری « در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد» و بحث بر روی «الفبای تالشی ـ تاتی»که آقای عبدلی مدعی اختراع!!! آن هستند ادامه یافته است .که در گزارشی آمده است:« درتاریخ اول اردیبهشت ۹۶ یک نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی – تاتی در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد . در این نشست گروهی از پژوهشگران زبان و ادبیات تالش و تات حضور داشتند و هریک از حاضران دیدگاه خودرا در مورد ضرورت وجود رسم الخطی برپایه الفبای فارسی برای زبان تالشی و تاتی ، بیان کردند . گفتگو و تبادل نظر در این مورد به مدت ۳ ساعت و نیم طول کشید. با اینکه این گفتگو بسیار سودمند بود ، ولی منجر به  حصول نتیجه و صدور مصوبه ای نشد[!] از این رو مقرر گردید موضوح در جلسه یا جلسات بعدی پی گرفته شود .

به نظر برخی از شرکت کنندگان در این نشست ، علت طولانی و دنباله دار شدن آن،  طرح مسایل خارج از دستور مشخص نشست و نادیده گرفتن پیشینه موضوع مورد گفتگو  و دوباره پیمودن یک راه طی شده بود. ریاست نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی در پژوهشکده گیلان شناسی، برعهده دکتر رضایتی کیشه خاله بود . ایشان در آغاز نشست اظهار امیدواری کردند که گفتگو در باره موضوع الفبای تالشی – تاتی در همان یک نشست به پایان برسد و نتیجه حاصله به عنوان یک مصوبه برای استفاده عموم پیشنهاد شود . اما این انتظار محقق نشد. در حالی که اگر پیشینه موضوع گفتگو لحاظ می شد و مباحث نشست بر الفبای تالشی – تاتی موجود و رفع نقایص احتمالی آن الفبا متمرکزمی شد، حصول نتیجه می توانست محقق گردد. ولی به دلیلی نامشخص ، زحمات به حاصل نشسته پیشین و تجربیات به دست آمده در این زمینه ، مورد عنایت قرار نگرفت و گفتگو از نقطه صفر آغازگردید .

نشست هم اندیشی کنشگران گستره زبان و فرهنگ تالش و تات در پژوهشکده گیلان شناسی که با حضور دکتر موسوی ، رئیس آن پژوهشکده تشکیل شد، رویداد فرخنده ای بود که امیدواریم با یک بازنگری دربنیه و ترکیب اعضاء ، از نگاه تخصصی بودن آن ،استمرار پیدا کند و همانگونه که علی عبدلی در نشست مذکور تقاضا کرد، در پژوهشکده گیلان شناسی دپارتمان تالش شناسی تاسیس شود. تا تالشان و تات های گیلان و خلخال به جایگاه بایسته خود در آن مرکز علمی دست یابند.»

خبر خوبی بود از نظر اینکه آشتی ای که در بالا ذکرش رفت در تالش دارد محقّق می شود و از طرفی نیز این مسئله می تواند به موضوعی حاد و بغرنج تبدیل شود.چرا که بحث «تات و تالش» در میان است .دو قومی که در گستره ایران با وجود پراکنده گی فراوان نمی توانند در یک سفره ی زبانی گرد هم آیند . سؤالی که در ذهن متبادر می شود این است آیا تالش باید تابع زبانی تات باشد یا بر عکس؟! اینکه عده ای از اهل پژوهش و... گرد هم آمده اند تا چاره کار را بیابند چه راهکاری در این باره در آستین خود دارند؟!

در حالی که هردو می خواهند از یک «رسم الخط» مشترک برای زبان شان بر گزینند.جالب توجه اینکه آقای عبدلی در این زمینه دنبال چه چیزی است ؟!آیا با قلاب انداختن زبان تالشی و تاتی و ساختن زنجیر اتصالی بین این دو زبان می تواند به ثبات این زبان بیانجامد؟

در این نشست چند نکته ی جالب توجه دیده می شود که در زیر می آید و کلیات بحث را واگذار می کنیم به یکسال بعد که قرار است این آزمون خطا باتوجه به «تدوین رسم الخط تالشی ـ تاتی» در تالش بصورت آزمایشی اجرایی گردد:

الف:اگر به گذشته (حداقل در همین دهه ی جاری)بر گردیم ما شاهد مناقشات قلمی برخی از بزرگان تالش با آقای عبدلی بوده ایم. که یکی از آن جناب دکتر رضایتی می باشند که در یکی از نقدهای خویش به عبدلی در «عرصه ی سیمرغ»ارایه شده است و در کل به عملکرد عبدلی پرداخته و خیلی از طرف داران دونفر، ازاین آب گل آلود به ماهیگیری پرداختند. نقدی که بسیار جامع بود و این تقابل تا بندانجا کشیده شد که در یکی از جراید محلی تالش به جزئیات هم سرایت نمود.که نقد و نظر دکتر رضایتی و فائقه حسینی نژاد از جمله ی آن بوده است که مطمئنن آقای عبدلی دستی از دور بر این آتش قلمی داشته است.

اینکه امروز در یک سفره ی فرهنگی گرد هم آمده اند که میزبانی آن با جناب دکتر رضایتی بوده است، بایستی این سعه صدر و فروتنی وی(رضایتی) را برای خاطر ارتقاء فرهنگی تالش ستود.چرا که به کهن الگویی پشت پا زده و به منتقدین خود فهماند که برای تالش می توان هرکاری که مفید است انجام داد.چه آن اشخاص مخالف ایده و نظرش بوده باشند.شاهد این قضیه هم دو جلسه ای است که در دانشگاه گیلان برگزار شده است.اما آقای عبدلی بخاطر داشته باشند که در گذشته تمام هوادران خویش را علیه دکتر رضایتی در هر زمینه ای بسیج نموده بود تادر این آشفته بازار پژوهشی به نفع خود تمام کنند که نمونه هایی از آن آورده می شود تا متهم به تفرقه افکنی نشوم.که عبدلی برای تخریب دکتر رضایتی در هر زمینه ای کوتاهی نکرده است .اینها کامنت هایی هستند که در شبکه ی مجازی که توسط آقای عبدلی گویا اداره می شدانتشار یافته است .بی آنکه وی مدیریتی در کامنت ها اعمال نماید دلش را خوش به اسامی مستعار نموده تا رقیب را از صحنه بدر کند:

«نویسنده: یعقوبی

شنبه 14 آذر1388 ساعت: 15:40

استاد گرامی

می دانید که من از ارادتمندان قدیمی شما هستم .از این که عده ای مسایل مهم تالش را کنارگذاشته و با تمام قوا به شما بی حرمتی می کنند متاسفم . فکر میکنم اظهار نظرمختصر و مفیدی که در سایت تالشان آمده است کافی نیست . اگر صلاح می دانید به صورتی جدی ، انجام یک مصاحبه و یا ... آن افراد را متوجه اشتباهات شان بفرمایید. چون آنها یک جانبه به قاضی رفته و حتما احساس رضایت هم می کنند .من نمی دانم آتش نفاق در بین ما تالشان کی و چگونه خاموش خواهد شد . آن که از دانشگاهیانش باشد . تکلیف ما ها چیست ؟

نویسنده: آستارا

یکشنبه 15 آذر1388 ساعت: 14:4

آقای دکتر عبدلی حرفهای بیهوده رضایتی و امثال او را بی خیال شو. تو کارت رو بکن. اون آدم اگه می فهمید که اینقده تالش تخریب کن نبود.

نویسنده: فرهادی

یکشنبه 15 آذر1388 ساعت: 17:17

جناب دکتر عبدلی درود بر شما

اولا باید خدارا شکر بگویم که نمردم و در وبلاگ گلبانگ تالشی معنی علم و تخصص را فهمیدم!!. قطعا این رشته خارق العاده به نام دکتر رضایتی در تاریخ ثبت خواهد شد .دوما من با نظر آقای یعقوبی موافق نیستم . سکوت در مقابل این گونه افراد بهترین و موثر ترین واکنش است . اجازه بدهید آن افراد ریزو درشت تلسکوب به دست آنقدر دنبال نقص و اشکال در آثار گران سنگ شما بگردند که خسته شوند. به قول حافظ هر آنکه بی هنر افتد نظربه عیب کند .

نویسنده: مهرگان

یکشنبه 15 آذر1388 ساعت: 17:27

پژوهشگر توانا جناب آقای عبدلی

خسته نباشید . جدا دست مریزاد . با این که می بینیم بعضی تازه به دوران رسیده های بی مایه چقدر اذیتت می کنند ولی به خاطر عشقی که به ایران عزیز دارید ، همچنان به فعالیت های خود ادامه دهید .

نویسنده: آقاجانی

یکشنبه 15 آذر1388 ساعت: 20:38

متعجبم از این همه جعل و قباحت. من کامنتی با عنوان زیر در وبلاگ آقای رضایتی گذاشته بودم ایشان نام مرا حذف و به جای آن نام آقای عبدلی را نوشته و متن کامنت را هم تغییر داده است . البته مدیر هر وبلاگ می تواند کامنت های نامناسب را کلا حذف کنند ولی گویا فقط در یک وبلاگ علمی و تخصصی !! جعل و تحریف هم امری شایسته است :

من برای آقای رضایتی عبدلی ستیز و هم برای همه به به و چهچه گویان موضوع اخبار نامه متاسفم که خیلی تند رفته و عقده گشایی کرده اند. اینان بهتر بود کمی صبر می کردند و از داستان چاپ اول آن کتاب باخبر می شدند و بعد اظهار نظر می کردند. آقای عبدلی قبلا توضیح داده بود که چگونه نسخه تایپی آن کتاب در وزارت امور خارجه اشتباها بدون غلط گیری تایپی چاپ شد و پس از آنکه آقای عبدلی اعتراض کرد، پیش از آنکه نسخ چاپ قبلی تمام شود، نسخه اصلاح شده آن را به عنوان چاپ دوم منتشر کردند. اکنون اقای حسینی و هر استاد و عالمی که وقت داشته باشد به چاپ دوم آن اثر ارجمند نگاهی بیندازد.

نویسنده: بنده خدا

دوشنبه 16 آذر1388 ساعت: 12:20

جناب آقای عبدلی

من خدمت جنابعالی و آقای دکتر رضایتی ارادت دارم . از تنشی که بر سر مسایلی بسیار کم اهمیت بین شما ایجاد شده متاسف هستم .از این تنش عده ای فرصت طلب مخصوصا فرد مشخصی که از بابت کتاب اخبار نامه دق دلی زیادی دارد ، دارند سوء استفاده می کنند و از آب گل آلود ماهی می گیرند . این اختلافات بالاخره یک روز تمام می شود و روسیاهی برای ذغال می ماند . من از هردوی شما بزرگواران ، مخصوصا جنابعالی که پیرو پیشکسوت ما هستید انتظار داریم با درایتی که دارید این آتش را که شدیدا به زیان تالش است خاموش کنید وگرنه باید به نسل های آینده پاسخگو باشید.»

از همه شگفت انگیزتر نوشته ی «اصغر نجاب بخش» از یاران عبدلی است که در هفته نامه معین شماره 45 در خصوص «کتاب فرهنگ موضوعی »علیه  دکتر رضایتی استفاده شده است. با نوشتاری آماتوری  که زیبنده هیچ کدام نبود:

استاد اکابری دیدم در دیار گیل و دیلم ، ترش خو ، زشت خو ، تلخ گو ، که عیش دانشجویان با دیدن او تبه شدی و بسیار کسان به دست او فلک ؛ جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای روزگار بر او گرفتار آمده از ترس ، آنها را نه زهره خنده بودی و نه یارای گفتار ؛ گه صورت یکی را سیلی زدی و گه دیگری را چو مبلیز ( نیشگون) گرفتی . فی الجمله هیچکس را از دست او  «رضایتی » در میان نبود . گویند وی را دیده اند در صورت استادان و بر سیرت ابلیسان که در محفلی نشسته و شنعتی در پیوسته و بر یکی از مهتر ان فرهنگ و ادب قومی ، مایه فخر گیل و گالش و تالش ژاژها خاییدی و ناخن ها ساییدی .

درس دوم :

آن سلطان عارف ، آن غلیان حاضر ، آن استاد حاسد ، آن شاعر شاطر ، آن ادیب کاسد ، که ذکر جمیل او و فیض فیوضات او بسیار است ، گویندش در فصاحت و  سیاست و کیاست یگانه اقران و اقطاب بود و در زهد ورع اعجوبه زمان ؛ در شرح حال او نوشته اند که در محفلی از اقربا و اصدقا او را به سخندانی فراخواندند و او در حق شیخ الشیوخ گفته بود :

حد همین است سخندانی را ... و بر این جمله قصار او حاضران ساعتها بگریستند و سر بر جیب تامل و تنبه فرو بردند.

دای جان گفت : چه می کنی؟ خواهر زاده ملانقطی من؟

گفتم : دای جان ! شما هم که بلد هستید به لفظ نستعلیق ادبا و فضلا حرف بزنید . اینها را که می خواندم دروس  دانشگاهی است چه کنم چند روز دیگر امتحان دارم . بعضی از این استادها وقتی می خواهند نمره بدهند باز صد رحمت به عزرایل انگار از گوشت تنشان دارند می کنند. آخر اگر بدانند جزوه هاشان چقدر ... است . بجای اینکه به ما قدرت فکر کردن و نقد کردن و تحلیل کردن یاد بدهند مدام ما را وا می دارند تا حرفهای صد من یک غاز و جزوه های چندر غاز و چلغوزشان را طوطی وار حفظ کنیم و بدون حذف یک واو بهشان پس بدهیم ...

هر کس اگر نداند من یکی که می دانم بعضی شان چقدر بی سواد تشریف دارند و خودشان هم نمی دانند و تنها هنرشان این است که سرکلاس برای چند تا دانشجوی آروغ علمی بزنند...

اگر کتابها ومقا لاتی که این محققان  گرانما یه  نوشته اند را در یک طرف ترازو بگزارند و  آن حضرات را طرف دیکر  وزن تالیفا ت ایشان از وزن جثه آنها  هم بیشتر خواهد شد...

گفتم: این یعنی  چه ؟   گفت: تو هم که سوادت آب رفته خواهر زاده کودن من منظور این است که اگر بخواهد بدون حضور محققان شناخته شده این عرصه چنین کاری  را پیش ببرند نخواهند  توانست .  گفتم: این محققان محلی اگر هم دانشگاه نرفته باشند ومدرک دکترا نگرفته باشند اما اینان نگارانی نازنین  هستند که بدون اطلاف وقت و فرسودن روان در پای منبر بعضی استادان چمچه ای، به غمزه عشق وعلاقه باطنی واراد ت وذوق حضور، مسئله آموز صد ها مدرس شده اند . دای جان گفت: به قول قدیمی ها ملا شدن  چه آسان آدم شدن چه مشکل.»

آقای عبدلی یکی از اشکالاتی که بر شما وارد است این است که در گذشته ی خویش سیر می کنید و به آینده فکر نمی کنی که روزی برسد شخصی چون دکتر رضایتی که آن همه هجمه علیه اش بکاربرده بودی سفره ای در دانشگاه معتبر گیلان برای زبان!! شما بگسترد و برادران تات و تالش زبان را گرد هم بنشاند تا برای حفظ و نجات آن راهکار بیابد.چه خوب بود از تجربیات گذشته حداقل اینها را به دست می آوردی؟ که متأسفانه نه تنها نیاوردی بلکه سوار بر موج سواری برخی احساسیون هم می شدی که محرک اصلی آن همان جوانانی بودند که در خصوص «استان تالش»!!! آنها را اهرم قرار دادید و سرانجام آنها را تنها گذاشتید. حتا کار بجایی رسید که از خارج نشینان نیز خواستید که با نوشتن مقاله ای این امر را پیگیری نمایند از جمله ی آن :

 January 12, 2006

جناب آقاي دكتر [...]

با سلام و احترام لازم شد به اطلاع برسانم كه مدتي قبل با آقاي [...] نماينده مردم فومن و شفت و رئيس مجمع نمايندگان استان گيلان در مجلس شوراي اسلامي ، در مورد امكان استان شدن منطقه قومي تالش رايزني ها يي داشتيم اما موضوع راكد مانده بود تا اينكه اخيراً نماينده مردم اردبيل طي يك سخنراني در مجلس شوراي اسلامي خواهان الحاق شهرستان آستارا به استان اردبيل شد و ما در رد اظهارات نماينده مردم اردبيل طوماري را تهيه و به چند مرجع ، از جمله به آقاي [...] تسليم نموديم و خوشبختانه ايشان اين موضوع را با جديت پيگيري و در اوايل اين هفته ( روز يكشنبه ) با صدور يك بيانيه جمعي و سخنراني در مجلس نظر نماينده اردبيل را رد و محكوم كرد و ضمن آن به صراحت اظهار نمود كه استان گيلان استعداد دو استان شدن را دارد و لازم است شهرستانهاي ماسال ، رضوانشهر ، تالش ، نمين و بخش شاهرود خلخال كه همه مردمانش تالش مي باشند در قالب يك استان به مركزيت شهر هشتپر تعيين شود. اكنون با وقوع اين اتفاق به نظر مي رسد شرايط لازم فراهم آمده است كه جنابعالي هم با نوشتن مقاله اي ضرورت تشكيل استان تالش را مطرح بفرماييد . وجود نيمه بزرگي از منطقه قومي تالش در خاك جمهوري آذ ربايجان با حدود 800 هزار نفر تالشي زبان و تهديد هايي كه از آن جانب متوجه امنيت ملي ايران مي باشد مي تواند در مقاله شما مورد تا كيد قرار گيرد علي»

 متآسفانه بعد از چند صبا با همان نماینده ی محترم و چند جوان پرشور و احساس نزد مدیرکل وقت ارشاد گیلان رفتی از بیخ منکر تشکیل شدن استانی چون «تالش» شدید.جناب عبدلی اینها کارنامه ی گذشته ی جنابعالی ست .هدف بنده هم چوب زدن به زاغ سیاه کارهای فرهنگی شما نیست بلکه واقعیت هایی است که شما بزودی آنرا فراموش کرده اید.

ب: مسئله ی مهمی که باز در این نشست دیده می شود حضور افرادی است که هیچ سنخیتی با «الفبای زبان تالشی و تاتی» ندارند. نه اینکه تالش نیستند و یا زبان تالشی را نمی دانند که چیست، بل حضور شان در این جلسه ی تخصصی برای بنده جای سؤال است .چرا که مسئله ی زبان یک کار تخصصی و نیاز مبرم به کارشناسان خبره دارد.اما در این نشست یکی دونفر که کارشان با تارو تنبور است یکی دیگر ژورنالیست که وی سنگ شکسته قبر پیر عارف تالش استاد هارون شفیقی را می بیند اما در نشریه اش شعر آذری اش را نمی بیند که دو دهه پیش در یکی از هفته نامه های گیلکان به چاپ رسیده بود .بعد همین شخص می خواهد رسم الخط!!! زبان تالشی را «تدوین»کند.و آن دیگری هم که متخصص برگزاری جشنواره است و انصافن جشنواره های خوبی برای تالش در اقصی نقاط کشور برگزار نموده که جشنواره ی «اربا دشاب» یکی از شاخص ترین آن بود .سؤالم از جناب دکتر رضایتی این است آیا برای رشته ی تخصصی چون «زبان» صرف بلد بودن زبان تالشی و یا چند شعر و مقاله و چند کتاب دوبیتی چاپ کردن ملاک خواهد بود؟جای بزرگان و پیشکسوتان تالش در این جلسه کجاست ؟ از طرفی خود آقای عبدلی در گستره ی پژوهش شناخته شده است آنهم در خصوص تالش و نه زبان شناسی.

جالب تر اینکه آقای عبدلی که مدعی است چهل سال است کار پژوهشی می کند اگر دو کلمه ی «تالش شناسی» را از وی بگیریم چه چیزی برایش باقی می ماند؟.ایشان در زمینه های دیگر چیزی ندارد .مگر می شود چهل سال پژوهش نماییم اما از میرزا کوچک جنگلی چیزی ننوشته باشیم .ایشان همین یک مورد را به ما پاسخ بدهند.«تاریخ تالش» را هم که نوشته مدعی شده «نوادگان میرزا در زیده ساکنند» در حالی که میرزا اصلن زن نداشت تا بچه داشته باشند.متأسفانه همین شیوه در مرکز رشت نیز پاجوش زده در یکی از جراید برای میرزا پسری هم تراشینده اند؟!

جناب دکتررضایتی، اینکه آقای عبدلی مدعی اختراع رسم الخط تالش شده است جای شگفتی دارد و جنابعالی نیز به استقبال آن رفته اید!. چرا که در نسخه ی پی. دی .افی که ایشان تهیه کرده حروف که فارسی اند، تجویدش هم که عربی است ، کجای این رسم الخط تالشی ـ تاتیخواهد بود؟! . همان گونه که در نوشتار گذشته ام از دکتر سیروس شمیسا در خصوص زبان گیلکی آورده بودم اینجا نیز عینن می آورم که خط هر زبان باید مشخصه ی خاص خودش را داشته باشد:

« گیلکی را به خط فارسی خواندن همانقدر برای من عذاب آور است که شنیدن ترانه ها و آوازهای گیلکی روحبخش است!...اما اگر غرض این است که گیلکی زبانی است در مقابل زبان فارسی و باید در مدرسه و اداره گیلکی حرف زد من موافق نیستم .این نوعی ناسیونالیسم افراطی و آبکی است که متأسفانه در برخی از ایالات دیگر ایران هم زمانی باب شده بودو به هر حال خود آگاهانه یا ناخودآگاهانه با مسایل سیاسی که مجموعاً به نفع ایران و ایرانی نیست ارتباط پیدا می کند.»( گیله وا. شماره 32 صص 11و12).

امروز هم آقای عبدلی همان شیوه را برگزیده است با این تفاوت بجای فتحه یک نیم فتحه یا هشت کوچک که این قضیه را پژوهشگران زبان گیلک بیست سال پیش برایش اعلام وجود کرده اند:« در شماره 15 گيله وا، آبان و آذر72 ص 20 مبحثي آورده شده تحت عنوان دستور املاي گيلكي حذف تنوين در گيلكي اند كه «نشانه ˇ به عنوان نيم زير يا فتحه نيمه باز» با نشانه [ ٌ]چه اختلاف نظري دارد »در اینجا نیز رسم الخط پیشنهادی آقای عبدلی هم همین گونه است چیز تازه ای در آن نمی بینیم.اینکه کسره و فتحه و ضمه را گونه گون بنویسیم چیز دندان گیری نیست.

جناب دکتر رضایتی ،در پایان به عنوان شاگرد کوچک تان یاد آور می شوم کتاب «زبان تالشی» به گویش مرکزی تالش را یکی از استوانه های زبان تالشی می پندارم و بر این عقیده ام :« کسی که بار شیشه می‌برد باید بارش را از چشم سنگ‌اندازان دور نگاه دارد.» و به همین لحاظ از جمله ی زیبای خشتاونی فکت می گیرم «تا رسیدن به تالش، تاها بسیارند!»



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: