خمیازه های عابران
دو شعر تازه از لقمان دهقانی رحیم آبادی
(1)
در آوردگاه زخم و لبخند
آوازهای شکسته ی بیوه گانِ نان و بوسه
بهار را
از نفس انداخت
در گوشه های دلواپسی درختانی که
شهامت شکوفه ها را
پنهان کرده بودند
خمیاره های عابران را
به شماره انداختند
وچشم که گشودم
پرچمی از شلیته ها
بر باروی باغ های کاغذی
آزادی را در گسل های آسمان
می جنباند
(2)
در اشتیاق رقص دختران شالیزار
با گیلاسی از نسیم
آفتاب را بی قرار کن!
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .