آیا «هساشعر» به بن بست خورده است؟!


آیا «هساشعر» به بن بست خورده است؟!

اشاره :

از طریق فرهیخته ی ارجمند جناب محسن آریاپاد که مطالبی پر بار در خصوص «هساشعر»برای حقیر ارسال نموده بودند با «کانال تخصصی شعر و نقد ادبیات گیلکی» به مدیریت آقای مراد قلی پور آشنا شدم و بسیار خرسند شدم . چون امروزه فضای مجازی غالب بر فضای مکتوب شده است ـ در این کانال با گزیده های بسیار پرباری روبرو شدم که نوید روزهای خوب ادبیات گیلان را می دهد. گویا بحث «هساشعر» مجددن داغ و داغ تر شده است و این بار نیز بعد از 11سال محسن آریاپاد پیرو بحث قبلی اش ، پاسخ مستدلی به رحیم چراغی داده است که متعاقب آن جناب چراغی هم در جواب نوشتار پاد مطلبی را در این کانال انتشار داده است .نکته ی بسیار حایز اهمیت در این بین سعه صدر دو طرف در نقد یکدیگر بوده که بسیار بجا و برازنده گیلان و گیلانی بوده است و از همه مهمتر مدیریت جناب قلی پور مایه دلگرمی شد و داور منصفی دراین  جدال قلمی بوده است .امیدوارم این گونه نقد و نظرها تداوم یابند تا به رشد تعالی فرهنگ و هنر و ادبیات گیلان مان کمک کرده باشد.شایان ذکر است در آینده ی نه چندان دور وجیزه ای در این زمینه از طرف حقیر ارایه خواهد شد. اینک باهم دو نقد نظر زیرمرور می نماییم:

به جناب آقای مراد قلی پور

با درود و احترام صمیمانه

شاعر و منتقد و مدیر اندیشمند کانال تخصصی شعر و نقد ادبیات گیلکی.به استنادِ پست های منتشره از جناب آقای (رحیم چراغی)، شاعر گرامیِ گیلانی، مبنی بر نظرخواهی در مورد (هساشعر)، که در گروه (شعر و هنر امروز) نشر یافته است؛ مجوزی ست که پیشینه ای مربوط، از هساشعر، به قرار زیر تقدیم مخاطبانِ علاقمند شود تا تازه واردین ارجمند با پدیده ای که به نام (هساشعر) نشر می یابد بیشتر آشنا شوند.با توجه به این که حوزه ی فعالیت کانال تان نقد و بررسی و جریان شناسیِ ادبیات و شعر گیلکی است؛ خواهشمند ست.در صورتی که موضوع را، مرتبط تشخیص می دهید ؛ پست های زیر را به اشتراک بگذاریدعینِ متنِ نظرخواهیِ آقای رحیم چراغی به شرح زیر ارسال می گردد که مستند شود .

                                                                                                                       محسن آریاپاد

«چنان چه نظرهایی در باره ی گفت و گوهای گروه هساشعر ، در شعر و هنر امروز منتشر شود ، در گروه هساشعر بازنشر می گردد»

بازنشرِ پست زیر هم از جناب چراغی ضروری به نظر می رسد.

«امروزه ، هساشعر ، به جریانی فراگیر تبدیل شده است. به دلایلی ، از جمله به همین دلیل ، تصمیم سازی برای هساشعر ، نمی تواند از سوی فرد یا افرادی انجام پذیرد. حتی از سوی فرد یا افراد معتمد جریان. نگارنده نیز ، از جمله به همین دلیل و بر اساس چنین باوری ، جز در بیانیه ی آغاز (با همکاری محمد بشرا و محمد فارسی) که هساشعر رونمایی می شد ، به هیچ وجه در صدد تدوین و انتشار بیانیه ای بر نیامدم.»

با در نظر گرفتن نوشته های بالاپس از گذشت ۲۶ سال از مطرح شدنِ  هساشعر، بهترست در این باره با وجود اتفاقات همه جانبه اش، بنا به فرمایش جناب چراغی، استاد استاد و منم منم نگوییم و آنچه که واقع شده و مستند ست بگوییم و بنویسیم تا مخاطبان و منتظران نظر بدهند و راهنمایی مان کنندبه همین جهت با پوزش از جناب چراغی که خواستار شدند همه ی نظرات پیرامون را بشنوند؛ و عذرخواهیِ پیشاپیش از تمامیِ کوتاه سرایانِ گیلکی که  شعرهای شان جوهری و درک آفرین است و (بازتاب آنیِ حالات درونیِ شاعران نیست) ولی برچسب هسا شعر، خورده است و منطبق با مفاد بیانیه  نمی باشد؛ بدون تعارف، می نویسم که :هسا شعر، هیچگاه با داشتنِ انواعِ شعرهای پربارِ سرایندگانِ (خردمحورِ) شرق و غرب و تالش های خردمندِ گیلانی، به دلیل دارابودن مانیفستِ متناقض و ایماژیسمیِ منسوخ، (مستند به مدلولِ مقاله ی پنج صفحه ای محسن آریاپاد) که در زیر می خوانید؛به وضعیتِ(جریان بودن) نرسیده است تا فراگیر باشدچون از آغاز،  فاقد شناسنامه ی غیرمنطبق، بوده و به وضوح می نمایاند که جامعیت تعریف خود را نداشته و ندارد و زیر سوال است برای اثبات این ادعا، بیانیه ی هساشعر  را، مندرج در ویژه نامه ی (هساشعرِ گیله وا )، شهریور، ۱۳۷۴، به شرحِ تصویرِ زیر با هم مرور می کنیم همینطور مقدمه ی کوتاه جناب چراغی را،  با عنوانِ (تازه ترین آواز قومی) که با تاکید و جزمیتی ویژه، قلمی شده است. کانون، این ضرورت را حس می کنم که مقاله ی پنج صفحه ای محسن آریاپاد را، مندرج در ماهنامه ی گیله وا، با عنوانِ  (داورِ بی باور، باورِ بی داور)، شماره ی ۸۸، خرداد ۱۳۸۵، در انتقاد به دومین ویژه نامه ی(هساشعر)، به شرحِ تصاویرِ پایین، پست نمایم تا جوانان محترم پاسگزار به شعرِ گیلکی و همه ی پیگیرانِ شعرهای (برچسب خورده) به نام ِ هساشعر، از جریانِ شکل یابی و پیشینه و کارنامه ی هساشعر، آگاه گردند.

مقاله ی مورد استنادِ وصف شده، درست بعد از  ۱۵ سال پس از رونماییِ هساشعر، یعنی ( دوازده سال پیش) نوشته شده واز آن پس در نوشته های مربوط به جناب چراغی در مورد هساشعر دیده ام که فقط از تعریف و تمجیدکنندگان این پدیده ی بی شناسه، قلم زده است و حتی در مواردی که منتقد یا نویسنده ای ، به هساشعر پرداخته، بریده هایی را که تعریف و تمجید است؛ درج و درشت نمایی کرده و مورد استناد قرارداده؛ اما  به انتقادات ِ  هشداردهنده نه تنها وقعی ننهاده بلکه سعی نموده آن بخش از متن را که حاوی وجوهات ِ نقص بیانیه است حذف و کلاً مغفول نگهداردبه عنوان مثال از جناب شمس لنگرودی آنچه را که توجه کردنی و مهم و لازم بود؛ در هیچ جا درج نکرده تا مغفول بماند اما بخش ِ بی دنباله ای را به عنوان تایید ِ ایشان، مرتب در فضاهای مطبوعاتی و فرهنگیِ مجازی و مجموعه های هساشعر، منتشر نموده و می نمایداثبات ِ این ادعا را، ابتدا، در پستِ آقای چراغی -سپس در اپیزود ی از مقاله ی آریاپاد که در صفحه ی ۲۱ درج است به روایت تصویرِ زیر بخوانید .

یک ، همان گونه که در نشست روز گذشته ی خانه ی فرهنگ گیلان هم پیش بینی کرده بودم برای بسیاری از شاعران هساشعر بحث بیانیه و... توجه برانگیز نیست. آشکار است که گونه ی شعر است که اهمیت فراوانی دارد.

دو ، زمانی که هساشعر ارایه شد با ماتریال متفاوت ، و متن کوتاهی به همراه آن ، که بعدها به بیانیه ی هساشعر معروف گردید ، تفاوت خود را تعرفه کرد. مثلا بر همین اساس بود که شمس لنگرودی نوشت :     "عده ای تصور می کنند که در هر بیانیه ، تمامی بندها می باید ویژه ی آن بیانیه بوده و پیشتر در جایی سابقه نداشته باشد ، حال آن که مطلقا چنین نیست. چیزی که یک مکتب را از دیگر مکاتب جدا می کند ، نه تک تک بندها ، بلکه جمع کیفی این بندهاست که بدین گونه ، در مکتبی دیگر ، پیش از این سابقه نداشته باشد."    اینک ژانرهای احتمالی ، که از دل هساشعر بر آمده و از هساشعر جدا  می گردند (مانند کوتاشعر) ، باید تفاوت های خود را از هساشعر تعریف کنند. حافظه ی تاریخی به ما خاطرنشان می سازد که در شعر گیلکی تا پیش از هساشعر (و صد البته نه در شعر زبان فارسی که موضوع بحث ما نیست) ، نه تنها ژانری به عنوان شعر کوتاه وجود نداشته که  نمونه هایی چند از این نوع شعر هم وجود نداشته است. دقت به این تقدم و تاخر در شعر گیلکی ، لازم و در بررسی تاریخی شعر دارای اهمیت است.

سه ، به پرسش های آقای گلستانی همه ی افراد صاحب صلاحیت باید پاسخ دهند ؛ نه فقط یکی ، دو - سه نفر. و یکی از این افراد با مطالعه و صاحب صلاحیت ، بی تردید، خود آقای گلستانی است.

چهار، پرسشی که در این جا به طور مشخص به من مربوط می شود ، نحوه ی  انتخاب کارشناسان نشست های ویژه ی شعر ونقد (گیله وا نیشت) است. نخست  این که ، نشست هساشعر نیز فارغ از نشست های دیگر و دغدغه های پیشین (و پسین) برگزار نمی شود. کارشناسان برای نشست های پیشین براساس دوری و نزدیکی کارشناس با شعر یا شاعر مورد نقد و بررسی گزینش نشده اند. از همان آغاز برگزاری نشست ها مواصع خود را در این باره اعلام کرده ایم ؛ که در صدد استاد استاد کردن مدام یا رد و تکذیب شعر و شاعری بر نمی آییم. ملاک ما پرداختن به متن و دریافت زوایای پیدا و پنهان اثر ، و ارایه ی آن دیدگاه ها به جامعه است. پرداختن به هساشعر نیز از این نگاه و پرداخت خارج نیست. بهترین نمونه ی قابل استناد در این باره ،  برگزاری میزگرد بررسی شعرهای نادر زکی پور است که آقای گلستانی نیز از منتقدین و کارشناسان حاضر در میزگرد بود و هیچ یک از کارشناسان ارجمند آن با معیارهای مدافع و منتقد برگزیده نشدند. به خاطر صلاحیتشان انتخاب شدند. (احتمال دارد در برگزاری این نشست ها در مواردی دچار اشتباه شده باشیم یا بشویم.)بدیهی ست در راه بردن به جهان شعر و شاعر ، شناخت شعر و آشنایی با شعر او از جمله معیارهای ما بوده است ؛ و اضافه کردن نیروهایی غیرتکراری و با دیدگاهای تازه تر به برخی از کارشناسان نشست های پیشین.

احساس می کنم در روزهای اخیر زیاد در معرض دید بوده و گاهی حضوری  نالازم (!) و شاید غیرسازنده داشته ام ؛ برای این که سو تفاهمی (مثلا تحمیل  خود و دیدگاهم  به دیگران ، که آزارم می دهد) پیش نیاید ، در روزهای آینده بیشتر خواننده ی یادداشت ها و دیدگاه های کارشناسان ارجمندخواهم بود. دیدگاه هایی که در مواردی برایم آموزنده است.در حال حاضر با گذشت نزدیک به سه دهه می بینیم شاعران گرانقدر ما که شعر شان به واقع شعرهای  پربارست، نتوانستند به مفاد ِ بیانیه وفادار بمانندنه این که نخواستندنتوانستند...

چون هستیِ بیانیه ی هساشعر، آمیخته ای از تناقض ها وناسازگاری ها، و کلاً مقوله ی اضداد است و بسترِ آن دارای پایه های ایماژیسمی و ضعف ِ ژنی است و قابلیت (وفادار کردنِ شاعران) را نداردمن اگر یازده سال پیش در مورد بیانیه ی منتشره ی هساشعر، پنج صفحه ی فشرده نوشتم امروز بدون اغراق می توانم در نقصان و کاستی های این پدیده ی بی شناسه و زیان های ناشی از آن یک کتاب بنویسم و خلاصه این که در بررسیِ آسیب شناسانه و کارشناسانه و تبارشناسانه، به استناد ِ مولفه های شعرپژوهی،شعرهای ثبت شده در ویژه نامه ها و مجموعه های هساشعر را در وضعیت ِ گذشته و فعلی، می توان به صورت عام (کوتاه شعر در انواع قالب ِ آزاد گیلکی)، نامیدچون هیچ عنوان دیگری را بر نمی تابدمن بر حسب وظیفه، بارها، بدون هیچ ادعایی از جنابان آقایان بشرا و فارسی، خواستم نسبت به اصلاح بیانیه اقدام فرماینداما با ممانعت ِ جناب آقای چراغی، عملی نشدمتاسفانه امروز می بینیم که جناب چراغی اعلام می فرمایند نیازی به تجدیدِ نظر در بیانیه ندیده ایم با این اعلام صریح این پرسش، وجاهت می یابد که آیا به صلاح بوده است که این همه هزینه و تلاش و وقت و تبلیغات ِ بی بهره ی ایشان و امید ِ مخاطبان و شاعرانِ چشم براهِ جوان، به سود جریان های دیگر تمام شود؟

امروز دوره ای نیست که بتوان (در دریاهای همه چیز برملا شده) و (حاضر در فضای مجازی)، حتی ثانیه ای بدون مدرک و مجوز شنا کرد و ادعاهای بی ماخذ نمود

دوباره به نوشته ی آقای چراغی مراجعه می کنیم به بخشی که با اعتماد و قاطع مرقوم فرمودند : که هر نوع کوتاه شعر گیلکی، مولود هساشعر ست و پیش از هساشعر هیچ نمونه ای از کوتاه شعر وجود نداشته است.چگونه می توان این ادعا را که یک اغراقِ ناپذیرفتنی ست پذیرفت.هنوز یادمان نرفته که آقای محمد تقی جکتاجی در نشریه ی دامون اش در دهه ی ۶۰ - شعرهای کوتاه با عنوانِ (گیلکانه)  را که سروده ی دوره ی دانشجویی اش بود  چاپ کرد و یا زنده یاد دکتر مجتبی روحانی پزشک حاذق ِاعصاب و روان در ارتباط با این که پیش از  کوتاه شعرهای جناب چراغی، تعداد قابل ملاحظه ای کوتاه شعر داشته و در این رابطه، اعتراضی جامع از او نسبت به آقای چراغی در گیله وا چاپ شده که بد نیست نشریه ی مربوطه را از آقای جکتاجی دریافت نموده واز محتوای آن که بسیار جالب است آگاه شوید در این جا بدون شک می توان نوشت که در این ارتباط دو حالت وجود داردیا آقای جکتاجی غیرواقع و خلاف نوشته است که بنظر می رسد نیازی به غیرواقع وخلاف نویسی نداشته و یا این که صحیح است که به احتمال قوی همینطور ست در مورد آقای دکتر روحانی هم که یک پزشک حاذق بود می توان گفت نیازی به ادعای (بی ماخذ) وحرف ِ بی اعتبار نداشته است جدای همه ی این ها با توجه به این که در دوره ی پیش از پیروزی انقلاب، حتی در دهه ی ۶۰  انواعِ  ژانر های شعر آزاد، مانند نیمایی و سپید و گونه های موج ناب و نو و شعرهای کوتاهِ سپید و شعر لحظه و شعرطرح و هایکو و کاریکلماتور و نظایر‌ آنها که بیشتر شعر منثور بودند، رویکردی مخاطب پذیر داشتند و شاعرانِ محلی سرا مانند کردها و گیلک ها و آذری ها و لر ها و..... به تاسی از فارسی زبانانِ مرکزنشین، در ژانر های فوق الذکر، کوتاه می سرودند این ادعای آقای چراغی به وجهِ قاطع و مسلمی قابل قبول نیست.

با توجه به جمیعِ جهات  و بررسی های های جریان شناسانه،  شعرهای با وجهِ تسمیه ی هسا شعر، از ابتدای رونمایی تا کنون، در ژانرهای متفاوتِ (نیماییِ کوتاه) و (سپید ِکوتاه ) و (انواع شعر موج ناب کوتاه) و (هایکو) و (طرح) و طی پنج سال اخیر هم منطبق با مانیفست ِشعرِ (پریسکه) سروده شده اند و متاسفانه با مفاد مانیفست صادره ی هساشعر، فرسنگ ها منافات و فاصله دارندبدنیست مختصری از  (پریسکه) بنویسم تا آقای چراغی بداند وقتی می گویم انواع هزینه ها را متقبل شده ولی اجرت از آنِ بنیانگذار (پریسکه) گردیده حرفی غیرواقع نیست.

آقای (علیرضا بهره ای) متولد خرم آباد سال ۱۳۵۳ ساکن تهران  در  سال  ۱۳۹۱  با درایتی باریک بینانه و موشکافانه  بیانیه ای بسیار کوتاه و رسا و مرتبط برای (پریسکه)  نوشت و در وزرات ارشاد طی شماره ۵۸۸، به ثبت رسانید و در این مدت کوتاه توانست در سطح کشور و جهان بیش از ۶۰۰۰ (شش هزار) نفر عضو، و در ۱۲ شهر ایران به نمایندگی، انجمن داشته باشد  در فومن خانم (هانیه حسن زاده )به نمایندگی از پریسکه ی مرکز، فعال است مسلما بنیانگذارش یعنی آقای (بهره ای)  مشاورانی آگاه داشته و به او یاری رسانده و موجبات توفیق اش را فراهم آورده انداما شاعر گرامیِ ما جناب چراغیِ به مشاوره و تذکرات ِ کارشناسانه ی گیلانیان و مخصوصا به خواهش ِ بی ادعای آریاپاد، از ۱۲ سال پپش تا کنون وقعی ننهاد و دل اش خوش است که با تایید و تاکیدِ فردی اش، تمام گونه های شعر کوتاه گیلان، زاده ی شعرِ بی شناسه ی اوست از همین جا از آقای چراغی خواهش می کنم که در خلوت خود پس از ۲۶ سال بیندیشند و مرور کنند که چند نفر عضو و طرفدار دارند !؟ و علت این تفاوت فاحش واین همه اختلاف نظرها چیست !؟ و چرا عده ای از شاعران، از هساشعر دوری می کنند !؟

آقای (بهره ای)، با زرنگیِ مخصوصی گوی سبقت را از آقای چراغی، یعنی گیلانی ها ربودنمی دانم چه بگویم فقط می دانم، شعر گیلان، ۲۶ سال پیش با بخت ِ خوش مواجه شد ولی با دست مبارک آقای چراغی (سیلیِ تمامیت خواهی) خورد آقای(بهره ای) اما اقبال اش را در آغوش کشید و مزد اش را با درایت گرفت و سرجایش نشست و تمام فارسی زبانان و گیلانی و آذری و کرد و ....در چارچوب ِ مانیفست او با انواع زبان قومی، زیباترین شعرها را می سرایند و به آمار آقای (بهره ای) می افزایند یعنی هزینه ها و تلاش و فیلمبرداری و ترجمه به انگلیسی کردن و.... از آقای چراغی بوده ولی شعرها چون با بیشترین درصد منطبق با بیانیه ی (پریسکه) است از نظر (رده بندیِ شعر)، به حساب پریسکه منظور می شود و بهره اش را (بهره ای) می بردعلاقنمدان می توانند با ورود به گوگل و سرچِ (پریسکه) این پدیده را بیشتر بشناسند می توان گفت شاید این همان (تبری) است که به قول آن جوان (که نمی شناسمش) به تنه ی (هسا شعر ) خورد و مرتب دارد می خورد حرف زیادست اما جناب رحیم چراغی ما تحمل شنیدن اش را ندارددر این مورد جناب چراغی هرچه بیشتر سماجت کند (هساشعر) بیشتر خفیف می شوداین تشتت برای هساشعر بعد از ۲۶ سال لازم نبود که جامعه آن را نشناسد.

با احترام ودرود فراوان به دانشبانو سرکار خانم دکتر غیوری استاد فرهیخته و گرامی که مسلما از شخصیت های  دانشور گیلانی هستند.و با سلام و عرض ادب به جناب استاد دکتر علی تسلیمی، فرزانه ی ارجمند که از سال های گذشته تاکنون به ایشان ارادت کامل دارم و به دانش و بینش و وجاهت  ایشان بدون هیچ رشوه ی زبانی ارج بسیار می گذارم؛این پرسش را دارم که با چنین اوصافی  می توان  پدیده ی هسا شعر را در دانشگاه تدریس کرد !؟ به هر صورت امیدوارم برزرگان حوزه ی علم و ادب ما در رفع مشکلات ِ بسیار محسوس ِ هسا شعر، چاره ای مقتضی بیندیشند برای جناب رحیم چراغی شاعر فرهیخته و دلسوز ادبیات گیلکی ،آرزوی بهترین ها را دارم.و امیدوارم نام قشنگ هسا شعربا اصلاحات لازم در بیانیه اش، برای همیشه به زیبایی بدرخشد.

پاسخ رحیم چراغی به محسن آریاپاد

با درود خدمت دوستان ارجمند ، جنابان مراد قلی پور عزیز و محسن آریاپاد گرامی !

از آن جا که ، یادداشت های دوست شاعرمان آقای آریاپاد را در گروه های انجمن فرهیختگان گیلان و ترنم باران خوانده ام و به گروه کانال تخصصی شعر و... دسترسی ندارم ، به ناچار در همین دو گروه ، دو - سه  مورد را جهت روشنگری عرض می کنم.نخست این که ، با هیچ کسی مشکلی ندارم و هر گاه چنین باشد اطمینان می دهم که چشم در چشم ، اما بدون اهانت و با رعایت حریم  افراد ، انتقاد و نارضایتی خود را مطرح می کنم. امیدوارم اغلب دوستانی که مرا می شناسند به چنین نتیجه ای رسیده باشند ! (نتیجه ای که برایم دارای اهمیت فراوان است.)

امیدوارم ایرادهایی که در من وجود دارد (که هیچ کس بدون ایراد نیست) را بتوانم به مرور زمان برطرف نمایم. اما من از یادداشت های متعدد امروز دوست شاعرم آقای آریاپاد نه تنها رنجیده نشدم که در مواردی مورد استفاده ی من خواهد بود و آن موارد را دلسوزانه نیز  می دانم. (نظرم را روز گذشته در باره ی دوستان منتقد و حتی مخالف در گروه های تلگرامی منتشر کرده ام. بنابراین به ضرورت این یادداشت نیست که چنین می نویسم.) اما این حق من است که با ادبیات مقاله ی جناب ایشان در مجله ی گیله وا ، در مواجه با کسی که نقدش می کند و یا در باره اش می نویسد ، چندان موافق و راضی نباشم ! و بدیهی ست که هر یک از ما با گروه ها و افرادی کار می کنیم که با آنان هم سویی و هم دلی بیشتری داشته باشیم.مورد دیگر این که، هیچ گاه به دنبال  جمع کردن پیرو و مرید در زندگی نبوده ام. در هساشعر نیز ، به دلیل مدرن بودن و فاصله گرفتن ازاین فرهنگ ماقبل مدرن ، همه ، حتی جوانی که چند سالی بیشتر نیست که کار می کنند ، از موضعی برابر وارد می شوند و تنها کیفیت آثار است که جایگاه را مشخص می سازد. به همین دلیل مهم ، به شدت از فرهنگ شاگرد / اوستادی اجتناب کرده ام و شاید از معدود کسانی باشم که در زندگی هیچ شاگردی نداشته ام و همه با هم در اعتلای جریانی که شکل گرفته می کوشیم.مورد آخررا جهت اصلاح دو نمونه ی ذکر شده از حافظه ی آقای آریاپاد ارجمند (پیش و پس شدن تاریخ آن ها) توضیح می دهم و ، حوصله ی دوستان را بیشتر از این سر نبرم .شعرهایی را که  آقای جکتاجی گرانمایه تحت عنوان "گیلکانه"چاپ کرده اند پیش از هساشعر در دو هفته نامه ی "دامون" نبوده و یک سال و نیم پس از انتشار هساشعر ، و در مجله ی گیله وا بوده است. (توضیح این که ،ماهنامه ی گیله وا یک سال پس از ارایه هساشعر ، انتشارش آغاز شده است. شاعر ارجمند آقای جکتاجی نیز همین شعرهای مورد اشاره را در دفتر شعر خود به عنوان هساشعر منتشر کرده اند. شعرهای دکتر روحانی نازنین نیز ، بین دو تا سه سال پس از ارایه هساشعر انتشار یافته اند. (از زنده یاد دکتر مجتبی روحانی خاطرات و نامه های زیادی دارم و ...)جناب آقای آریادپاد گرامی ! باور بفرمایید هیچ تعصبی از گفتن این که ،  پیش از ارایه ی هساشعر حتی  پنج قطعه شعر کوتاه نیز نداریم ، ندارم. با مطالعه ای که در این زمینه دارم ، طرح کرده ام.آرزوی قلبی من توفیق همه ی ما در همه ی عرصه های زندگی و هنر است.


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: