در روز دومتجاوز «پوتین» به اکراین ، کلیپی در شبکه های اجتماعی دست به دست می گشت که مادری را در میان رژه ی ایستاده ی خیل سربازان،بی هراس لابلایآن هاورود نمود با بوسه زدن بر بازوبندفرزندسربازشکه پرچم کشورش در آن درج شده بود و با نوازش بر سرو صورت جوانش به زبان تُرکی مویهمی کرد.از رُخ و رخساره ی کلیپ آنگونه که پیدا بود،عده ای ناشیانه و با بهره گیری از آواز شجریان ـ بی آنکه متوجه ی فضای داخل کادر شده باشند(که پرچم کشور ترکیه به وضوح درآننمایان بود)و به دور و اطراف خود به درستی بنگرند با اصل سوژه که جنگ اکراینو روسیه باشد همخوانی نداشت.تا جایی که حال و هوای عاطفی مادر فرزندی و همچنین وضعیت مردم جنگ زده ی اکراین را نیز به حاشیه می برد.
نگارنده با باز بینی چندین باره ی آن کلیپ در پیچ های گوناگون به ناگاه به یکی از پیج های شاعران حلقه فرهنگ گیله وایی نیز آن را رؤیت نمودم که از پیدایش گیله وا با آن همکاری هنری داشته است. درهمین گیر و دار دیدم عزیزی همین کلیپ را برایم واتساپ نموده است که برایم مرور آن تکرار شده بود.به این فکرافتادم که با یکی از قلم بدستان ثابت فرهنگ گیله وایی که دو دهه است قبل از اینکه آثارش به چاپ برسد اول از همه صلاح را در آن می بیند که به صورت پاورقی در آن جریده به صورت سریالی و پی در پی به چاپ برساند و یکی از اُرگان های اصلی تاریخ پژوهشی فرهنگ گیله وایی در گیلانبه حساب میآید و مورد احترام همان حلقه نیز می باشد(و صدالبته مورد احترام نگارنده نیزهست) این کلیپ را با وی به اشتراک بگذارم تا ببینم ایشاناین دسته گلی را که بنام جنگ اکراین در شبکه های اجتماعی به آب داده شده است چگونه به آن می نگرد؟
همین که کلیپ فرستاده شد، دقایقی نگذشت که جوابش اینگونه در اختیار قرار گرفت:
«سلام .بله قربان . فکر کنم این مربوط به جنگ اکراین نیست. ظاهرن پرچم ترکیه است و گویی زن هم تُرکی حرف می زند. با این حال بسیار انسانی و عاطفی بود.ممنون.»
با رؤیت چند جمله ی این دوست مان ناخودآگاه فلاش بگی زدم به چهارده سال قبل و به شماره 101گیله وا سال هفدهم آبان و آذر1387 در پروژه ی سریالی «جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل» که در هفت شماره و در هر شماره در بخش وسیعی از صفحات منجمله همین شماره که ده صفحه را به خود اختصاص داده بود و در آن از آلونکی پرده برداری می شود که در روستای میان رز آلیان واقع شده بود.که کذب محض بود(که در این یادداشت اگر به چند و چون آن بپردازم خود یک مقاله ی مفصل دراز و دنباله داری خواهد بود) با این حال چندین و چند بار جملات این عزیزمان را ورانداز نمودم و به خود گفتم آن لحظه ای که با ادبیات شفاهی اهالی میان رز این پروژه برای فرهنگ گیله وایی تدارک دیده می شد بعد هم به صورت تاریخ در اختیار آیندگان قرار گرفت چرا داخل کادر این پروژه که همان آرشیو باشدکه قبلاً مصاحبه ی امیر قویدل را می شد به راحتی در شبکه هایاجتماعی و سایت ها پیدا نمود و همچنین نزدیک به یک سال در آن منطقه کنکاش نموده بودوبعدهابا فیلمنامه ی همین کارگردان بهروز افخمی سریالی بناممیرزا کوچک خان به سفارش رسانه ی ملی تهیه نمود ویا در حینپژوهش در همان منطقه ماکلوان از شخص و یا اشخاص محلی که در سال شصت به مدت یکسال در همان منطقه عده ی بیشماری از همان مردم که بعضی های شان در نقش بازیگر و عده ای هم سیاهی لشکر درسریال و فیلم میرزا کوچک بودندو برخی از آن ها نیز در نقش نگهبان زندان حیدر خان عمو اوغلی بودند .یعنی هیچ کسی پیدا نشد که خاطرات 20سال قبل را برای این پژوهشگر محترم مان باز گو نمایند که این ها دیلوگ هایی بوده که در آن منطقه تمرین شده است؟آن هم بر اساس کتاب «سردار جنگل » ابراهیم فخرایی که امروزه با پیدا شدن کتاب خاطرات نظیر یان کولارژ منسوخ و از رده خارج شده است.مشابه ی این ها را می شد به راحتی همانند همین کلیپ در میان مردم جستجو نمود . نظیر همین دو دستگی ای کهاکنوندر اکراین حاکم است و مادر کتاب های امثال ابراهیم فخرایی و... در فرهنگ گیله وایی و... شاهدیم که در کشور اکراین مشابه اش دستاویزی شده است برای افکار فاشیستی پوتین و اندیشه ی لیبرالیسم جهانی.کهخوشبختانه هنوز هم برای پژوهش دیر نشدهکه می توان در همان پژوهشکده ی گیلان شناسی دانشگاه گیلان به آسیب شناسی آن پرداخت. وقتی دیوار پژوهشکده ی گیلان شناسی در فرهنگ گیله وایی استحاله شده است به کجا باید پناه برد ؟! اما باز جای شکرش باقی ست در شبکهی مجازی می توان پرچمکشوری و یا دالوگ مادری را تشخیص داد که اینمال ترکیه است و آن مال اکراین!!اما در دیوار پژوهشکده جای خالی عبدالرحمن عمادی را نمی توانیم ببینیم؟
این کلیپ را به این دلیل ملاک کار قرار دادم تا گفته آید تاریخ پژوهی گیلان مان در طول این سه دهه بنام گیلان شناسی و آن هم زیر چتر فرهنگ گیله وایی آسیب های جدی دیده است که متأسفانه هنوز مکانی در گیلان وجود ندارد تا بتوان حداقل به بخش اندکی از آن پرداخت.